۴۸۰ حکمت از نهج البلاغه

حکمت ۱: روش برخورد با فتنه ها در فتنه ‏ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد که سوارى دهد، و نه پستانى تا او را بدوشند.
حکمت ۲: شناخت ضدّ ارزش‏ها آن که جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست کرده، و آن که راز سختى‏هاى خود را آشکار سازد خود را خوار کرده، و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بى‏ارزش کرده است.
حکمت ۳: شناخت ضدّ ارزش‏ها بخل ننگ و ترس نقصان است. و تهیدستى مرد زیرک را در برهان کند مى‏سازد، و انسان تهیدست در شهر خویش نیز بیگانه است.
حکمت ۴: ارزش‏هاى اخلاقى و ضدّ ارزش‏ها ناتوانى، آفت و شکیبایى، شجاعت و زهد ثروت و پرهیزکارى سپر نگه دارنده است: و چه همنشین خوبى است راضى بودن و خرسندى.
حکمت ۵: شناخت ارزش‏هاى اخلاقى دانش، میراثى گرانبها، و آداب، زیورهاى همیشه تازه، و اندیشه، آیینه‏اى شفّاف است.
حکمت ۶: ارزش راز دارى و خوشرویى سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیب‏هاست. و یا فرمود: پرسش کردن وسیله پوشاندن عیب‏هاست، و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.
حکمت ۷: ایثار اقتصادى و آخرت گرایى صدقه دادن دارویى ثمر بخش است، و کردار بندگان در دنیا، فردا در پیش روى آنان جلوه‏گر است.
حکمت ۸: شگفتى‏هاى تن آدمى از ویژگى‏هاى انسان در شگفتى مانید، که: با پاره‏اى «پى» مى‏نگرد، و با «گوشت» سخن مى‏گوید، و با «استخوان» مى‏شنود، و از «شکافى» نفس مى‏کشد«».
حکمت ۹: شناخت ره‏آورد اقبال و ادبار دنیا چون دنیا به کسى روى آورد، نیکى‏هاى دیگران را به او عاریت دهد، و چون از او روى برگرداند خوبى‏هاى او را نیز برباید.
حکمت ۱۰: روش زندگى با مردم با مردم آنگونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوى شما آیند.
حکمت ۱۱: روش برخورد با دشمن اگر بر دشمنت دست یافتى، بخشیدن او را شکرانه پیروزى قرار ده.
حکمت ۱۲: آیین دوست یابى ناتوان‏ترین مردم کسى است که در دوست یابى ناتوان است، و از او ناتوان‏تر آن که دوستان خود را از دست بدهد.
حکمت ۱۳: روش استفاده از نعمت‏ها چون نشانه‏هاى نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسى نعمت‏ها را از خود دور نسازید.
حکمت ۱۴: روش برخورد با خویشاوندان کسى را که نزدیکانش واگذارند، بیگانه او را پذیرا مى‏گردد.
حکمت ۱۵: روش برخورد با فریب خورده‏گان هر فریب خورده‏اى را نمى‏شود سرزنش کرد.«»
حکمت ۱۶: شناخت جایگاه جبر و اختیار کارها چنان در سیطره تقدیر است که چاره اندیشى به مرگ مى‏انجامد.«»
حکمت ۱۷: ضرورت رنگ کردن موها (از امام پرسیدند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: موها را رنگ کنید، و خود را شبیه یهود نسازید یعنى چه فرمود) پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم این سخن را در روزگارى فرمود که پیروان اسلام اندک بودند، امّا امروز که اسلام گسترش یافته، و نظام اسلامى استوار شده، هر کس آنچه را دوست دارد انجام دهد.
حکمت ۱۸: ره آورد شوم فرار از جنگ (در باره آنان که از جنگ کناره گرفتند) حق را خوار کرده، باطل را نیز یارى نکردند.«»
حکمت ۱۹: ره آورد شوم هواپرستى آن کس که در پى آرزوى خویش تازد، مرگ او را از پاى در آورد.
حکمت ۲۰: روش برخورد با جوانمردان از لغزش جوانمردان درگذرید، زیرا جوانمردى نمى‏لغزد جز آن که دست خدا او را بلند مرتبه مى‏سازد.
حکمت ۲۱: ارزش‏ها و ضدّ ارزش‏ها ترس با ناامیدى، و شرم با محرومیت همراه است، و فرصت‏ها چون ابرها مى‏گذرند، پس فرصت‏هاى نیک را غنیمت شمارید.
حکمت ۲۲: روش گرفتن حق ما را حقّى است اگر به ما داده شود، و گر نه بر پشت شتران سوار شویم و براى گرفتن آن برانیم هر چند شب روى به طول انجامد.«» (این از سخنان لطیف و فصیح است، یعنى اگر حق ما را ندادند، خوار خواهیم شد و باید بر ترک شتر سوار چون بنده بنشینیم)
حکمت ۲۳: ضرورت عمل گرایى کسى که کردارش او را به جایى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جایى نخواهد رسانید.
حکمت ۲۴: روش یارى کردن مردم از کفّاره گناهان بزرگ، به فریاد مردم رسیدن، و آرام کردن مصیبت دیدگان است.
حکمت ۲۵: ترس از خدا در فزونى نعمت‏ها اى فرزند آدم زمانى که خدا را مى‏بینى که انواع نعمت‏ها را به تو مى‏رساند تو در حالى که معصیت کارى، بترس.
حکمت ۲۶: رفتار شناسى (و نقش روحیات در تن آدمى) (کسى چیزى را در دل پنهان نکرد جز آن که در لغزش‏هاى زبان و رنگ رخسارش، آشکار خواهد گشت.«»
حکمت ۲۷: روش درمان دردها با درد خود بساز، چندان که با تو سازگار است.
حکمت ۲۸: برترین پارسایى برترین زهد، پنهان داشتن زهد است
حکمت ۲۹: ضرورت یاد مرگ هنگامى که تو زندگى را پشت سر مى‏گذارى و مرگ به تو روى مى‏آورد، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود.
حکمت ۳۰: پرهیز از غفلت زدگى هشدار هشدار به خدا سوگند، چنان پرده‏پوشى کرده که پندارى تو را بخشیده است
حکمت ۳۱ از ایمان پرسیدند: 1-شناخت پایه‏هاى ایمان: ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل و جهاد. صبر نیز بر چهار پایه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار. آن کس که اشتیاق بهشت دارد، شهوت‏هایش کاستى گیرد، و آن کس که از آتش جهنّم مى‏ترسد، از حرام دورى مى‏گزیند، و آن کس که در دنیا زهد مى‏ورزد، مصیبت‏ها را ساده پندارد، و آن کس که مرگ را انتظار مى‏کشد در نیکى‏ها شتاب مى‏کند. یقین نیز بر چهار پایه استوار است: بینش زیرکانه، دریافت حکیمانه واقعیت‏ها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پیمودن راه درست پیشینیان. پس آن کس که هوشمندانه به واقعیت‏ها نگریست، حکمت را آشکارا بیند، و آن که حکمت را آشکارا دید، عبرت آموزى را شناسد، و آن که عبرت آموزى شناخت گویا چنان است که با گذشتگان مى‏زیسته است. و عدل نیز بر چهار پایه بر قرار است: فکرى ژرف اندیش، دانشى عمیق و به حقیقت رسیده، نیکو داورى کردن و استوار بودن در شکیبایى. پس کسى که درست اندیشید به ژرفاى دانش رسید و آن کس که به حقیقت دانش رسید، از چشمه زلال شریعت نوشید، و کسى که شکیبا شد در کارش زیاده روى نکرده با نیکنامى در میان مردم زندگى خواهد کرد. و جهاد نیز بر چهار پایه استوار است: امر به معروف، و نهى از منکر، راستگویى در هر حال، و دشمنى با فاسقان. پس هر کس به معروف امر کرد، پشتوانه نیرومند مؤمنان است، و آن کس که از زشتى‏ها نهى کرد، بینى منافقان را به خاک مالید، و آن کس که در میدان نبرد صادقانه پایدارى کند حقّى را که بر گردن او بوده ادا کرده است، و کسى که با فاسقان دشمنى کند و براى خدا خشم گیرد، خدا هم براى او خشم آورد، و روز قیامت او را خشنود سازد. 2-شناخت اقسام کفر و تردید: و کفر بر چهار ستون پایدار است: کنجکاوى دروغین،«» ستیزه‏جویى و جدل، انحراف از حق، و دشمنى کردن، پس آن کس که دنبال توهّم و کنجکاوى دروغین رفت به حق نرسید.«» و آن کس که به ستیزه‏جویى و نزاع پرداخت از دیدن حق نا بینا شد، و آن کس که از راه حق منحرف گردید، نیکویى را زشت، و زشتى را نیکویى پنداشت و سر مست گمراهى‏ها گشت، و آن کس که دشمنى ورزید پیمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت، و نجات او از مشکلات دشوار است. و شک چهار بخش دارد: جدال در گفتار، ترسیدن، دو دل بودن، و تسلیم حوادث روزگار شدن. پس آن کس که جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاریکى شبهات بیرون نخواهد آمد، و آن کس که از هر چیزى ترسید همواره در حال عقب نشینى است، و آن کس که در تردید و دو دلى باشد زیر پاى شیطان کوبیده خواهد شد، و آن کس که تسلیم حوادث گردد و به تباهى دنیا و آخرت گردن نهد، و هر دو جهان را از کف خواهد داد. (سخن امام طولانى است چون در این فصل، حکمت‏هاى کوتاه را جمع آورى مى‏کنم از آوردن دنباله سخن خوددارى کردم)
حکمت ۳۲: ارزش و والایى انجام دهنده کارهاى خیر نیکوکار، از کار نیک بهتر و بدکار از کار بد بدتر است.
حکمت ۳۳: اعتدال در بخشش و حسابرسى بخشنده باش امّا زیاده روى نکن، در زندگى حسابگر باش امّا سخت گیر مباش.
حکمت ۳۴: راه بى‏نیازى بهترین بى‏نیازى، ترک آرزوهاست.
حکمت ۳۵: ضرورت موقعیت شناسى کسى در انجام کارى که مردم خوش ندارند، شتاب کند، در باره او چیزى خواهند گفت که از آن اطّلاعى ندارند.
حکمت ۳۶: آرزوهاى طولانى و بزهکارى کسى که آرزوهایش طولانى است کردارش نیز ناپسند است.
حکمت ۳۷: ضرورت ترک آداب جاهلى (در سر راه صفّین دهقانان شهر انبار«» تا امام را دیدند پیاده شده، و پیشاپیش آن حضرت مى‏دویدند. فرمود چرا چنین مى‏کنید گفتند عادتى است که پادشاهان خود را احترام مى‏کردیم، فرمود) به خدا سوگند که امیران شما از این کار سودى نبردند، و شما در دنیا با آن خود را به زحمت مى‏افکنید، و در آخرت دچار رنج و زحمت مى‏گردید، و چه زیانبار است رنجى که عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسایشى که با آن، امان از آتش جهنّم باشد.
حکمت ۳۸: ارزش‏ها و آداب معاشرت با مردم به فرزندش امام حسن علیه السّلام فرمود: پسرم چهار چیز از من یاد گیر (در خوبى‏ها)، و چهار چیز به خاطر بسپار (هشدارها)، که تا به آنها عمل مى‏کنى زیان نبینى: الف-خوبى‏ها 1-همانا ارزشمندترین بى‏نیازى عقل است، 2-و بزرگ‏ترین فقر بى‏خردى است، 3-و ترسناک‏ترین تنهایى خودپسندى است. 4-و گرامى‏ترین ارزش خانوادگى، اخلاق نیکوست. ب-هشدارها 1-پسرم از دوستى با احمق بپرهیز، چرا که مى‏خواهد به تو نفعى رساند امّا دچار زیانت مى‏کند. 2-از دوستى با بخیل بپرهیز، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز دارى از تو دریغ مى‏دارد. 3-و از دوستى با بدکار بپرهیز، که با اندک بهایى تو را مى‏فروشد. 4-و از دوستى با دروغگو بپرهیز، که او به سراب ماند: دور را به تو نزدیک، و نزدیک را دور مى‏نمایاند.
حکمت ۳۹: جایگاه واجبات و مستحبّات عمل مستحب«» انسان را به خدا نزدیک نمى‏گرداند، اگر به واجب زیان رساند.
حکمت ۴۰: راه شناخت عاقل و احمق زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.«» (این از سخنان ارزشمند و شگفتى آور است، که عاقل زبانش را بدون مشورت و فکر و سنجش رها نمى‏سازد، امّا احمق هر چه بر زبانش آید مى‏گوید بدون فکر و دقّت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مى‏گیرد). (حکمت 40 به گونه دیگرى نیز نقل شده)
حکمت ۴۱: راه شناخت عاقل و احمق قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.
حکمت ۴۲: بیمارى و پاک شدن گناهان و به یکى از یارانش که بیمار بود فرمود: خدا آنچه را که از آن شکایت دارى (بیمارى) موجب کاستن گناهانت قرار داد، در بیمارى پاداشى نیست امّا گناهان را از بین مى‏برد، و آنها را چونان برگ پاییزى مى‏ریزد، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و کردار با دست‏ها و قدم‏هاست، و خداى سبحان به خاطر نیت راست، و درون پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد. مى‏گویم: (راست گفت امام على علیه السّلام «درود خدا بر او باد» که بیمارى پاداشى ندارد، بیمارى از چیزهائى است که استحقاق عوض دارد، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بنده خود، در ناملایمات زندگى و بیمارى‏ها و همانند آنها، امّا اجر و پاداش در برابر کارى است که بنده انجام مى‏دهد. پس بین این دو تفاوت است که امام علیه السّلام آن را با علم نافذ و رأى رساى خود، بیان فرمود.
حکمت ۴۳: الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) در یاد یکى از یاران، «خبّاب بن أرت» فرمود: خدا خبّاب بن أرت«» را رحمت کند، با رغبت مسلمان شد، و از روى فرمانبردارى هجرت کرد، و با قناعت زندگى گذراند، و از خدا راضى بود، و مجاهد زندگى کرد.
حکمت ۴۴: ارزش آخرت گرایى خوشا به حال کسى که به یاد معاد باشد، براى حسابرسى قیامت کار کند، با قناعت زندگى کند، و از خدا راضى باشد.
حکمت ۴۵: راه شناخت مؤمن و منافق اگر با شمشیرم بر بینى مؤمن بزنم که دشمن من شود، با من دشمنى نخواهد کرد، و اگر تمام دنیا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد، و این بدان جهت است که قضاى الهى جارى شد، و بر زبان پیامبر امّى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم گذشت که فرمود: «اى على مؤمن تو را دشمن نگیرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت.»
حکمت ۴۶: ارزش پشیمانى و زشتى غرور زدگى گناهى که تو را پشیمان کند بهتر از کار نیکى است که تو را به خود پسندى وا دارد.
حکمت ۴۷: شناخت ارزش‏ها ارزش مرد به اندازه همّت اوست، و راستگویى او به میزان جوانمردى‏اش، و شجاعت او به قدر ننگى است که احساس مى‏کند، و پاکدامنى او به اندازه غیرت اوست.
حکمت ۴۸: راز دارى و پیروزى پیروزى در دوراندیشى، و دور اندیشى در به کار گیرى صحیح اندیشه، و اندیشه صحیح به راز دارى است.
حکمت ۴۹: شناخت بزرگوار و پست فطرت از یورش بزرگوار به هنگام گرسنگى، و از تهاجم انسان پست به هنگام سیرى، بپرهیز.
حکمت ۵۰: راه جذب دلها دل‏هاى مردم گریزان است، به کسى روى آورند که خوشرویى کند
حکمت ۵۱: قدرت و عیب پوشى عیب تو تا آن گاه که روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است.
حکمت ۵۲: روش برخورد با شکست خوردگان سزاوارترین مردم به عفو کردن، تواناترینشان به هنگام کیفر دادن است.
حکمت ۵۳: شناخت جایگاه سخاوت و ایثارگرى سخاوت آن است که تو آغاز کنى، زیرا آنچه با درخواست داده مى‏شود یا از روى شرم و یا از بیم شنیدن سخن ناپسند است.
حکمت ۵۴: ارزش‏هاى اخلاقى هیچ ثروتى چون عقل، و هیچ فقرى چون نادانى نیست. هیچ ارثى چون ادب«»، و هیچ پشتیبانى چون مشورت نیست.
حکمت ۵۵: اقسام بردبارى شکیبایى دو گونه است: شکیبایى بر آنچه خوش نمى‏دارى و شکیبایى در آنچه دوست مى‏دارى.
حکمت ۵۶: تهیدستى و تنهایى ثروتمندى در غربت، چون در وطن بودن، و تهیدستى در وطن، غربت است.
حکمت ۵۷: ارزش قناعت و خود کفایى قناعت، ثروتى است پایان ناپذیر.
حکمت ۵۸: توانگرى و شهوت‏ها ثروت، ریشه شهوت‏هاست.
حکمت ۵۹: ارزش تذکّر دادن اشتباهات آن که تو را هشدار داد، چون کسى است که مژده داد.
حکمت ۶۰: ضرورت کنترل زبان زبان تربیت نشده، درنده‏اى است که اگر رهایش کنى مى‏گزد
حکمت ۶۱: شیرینى آزار زن نیش زن شیرین است.
حکمت ۶۲: روش پاسخ دادن به ستایش‏ها و نیکى‏ها چون تو را ستودند، بهتر از آنان ستایش کن، و چون به تو احسان کردند، بیشتر از آن ببخش. به هر حال پاداش بیشتر از آن آغاز کننده است.
حکمت ۶۳: ارزش شفاعت شفاعت کننده چونان بال و پر در خواست کننده است.
حکمت ۶۴: غفلت دنیا پرستان اهل دنیا سوارانى در خواب مانده‏اند که آنان را مى‏رانند.
حکمت ۶۵: ترک دوستان و تنهایى از دست دادن دوستان غربت است.
حکمت ۶۶: روش خواستن از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نا اهل است.
حکمت ۶۷: ارزش ایثار اقتصادى از بخشش اندک شرم مدار که محروم کردن، از آن کمتر است.
حکمت ۶۸: ره آورد عفّت و شکرگذارى عفّت ورزیدن زینت فقر، و شکرگزارى زینت بى‏نیازى است.
حکمت ۶۹: حفظ روح امیدوارى اگر به آنچه که مى‏خواستى نرسیدى، از آنچه هستى نگران مباش.
حکمت ۷۰: روانشناسى جاهل اخلاقى، نادان را یا تندرو یا کند رو مى‏بینى.
حکمت ۷۱: نشانه کمال عقل چون عقل کامل گردد، سخن اندک شود.
حکمت ۷۲: رابطه دنیا و انسان دنیا بدن‏ها را فرسوده، و آرزوها را تازه مى‏کند، مرگ را نزدیک و خواسته‏ها را دور و دراز مى‏سازد، کسى که به آن دست یافت خسته مى‏شود، و آن که به دنیا نرسید رنج مى‏برد.
حکمت ۷۳: ضرورت خودسازى رهبران و مدیران کسى که خود را رهبر مردم قرار داد، باید پیش از آن که به تعلیم دیگران پردازد، خود را بسازد، و پیش از آن که به گفتار تربیت کند، با کردار تعلیم دهد، زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند سزاوارتر به تعظیم است از آن که دیگرى را تعلیم دهد و ادب بیاموزد.
حکمت ۷۴: ضرورت یاد مرگ انسان با نفسى که مى‏کشد، قدمى به سوى مرگ مى‏رود.
حکمت ۷۵: توجّه به فنا پذیرى دنیا هر چیز که شمردنى است پایان مى‏پذیرد، و هر چه را که انتظار مى‏کشیدى، خواهد رسید.
حکمت ۷۶: روش تحلیل رویدادها (روش تجربى( حوادث اگر همانند یکدیگر بودند، آخرین را با آغازین مقایسه و ارزیابى مى‏کنند.«»
حکمت ۷۷: دنیا شناسى (امام و ترک دنیاى حرام (ضرار بن ضمره«» ضبایى از یاران امام به شام رفت بر معاویه وارد شد. معاویه از او خواست از حالات امام بگوید، گفت على علیه السّلام را در حالى دیدم که شب، پرده‏هاى خود را افکنده بود، و او در محراب ایستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزیده به خود مى‏پیچید، و محزون مى‏گریست و مى‏گفت) اى دنیا اى دنیاى حرام از من دور شو، آیا براى من خودنمایى مى‏کنى یا شیفته من شده‏اى تا روزى در دل من جاى گیرى هرگز مبادا غیر مرا بفریب، که مرا در تو هیچ نیازی نیست، تو را سه طلاقه کرده‏ام، تا باز گشتى نباشد، دوران زندگانى تو کوتاه، ارزش تو اندک، و آرزوى تو پست است. آه از توشه اندک، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قیامت
حکمت ۷۸: شناخت جایگاه جبر و اختیار و در جواب مردى شامى فرمود: (مرد شامى پرسید آیا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهى است امام با کلمات طولانى پاسخ او را داد که برخى از آن را برگزیدیم) واى بر تو شاید قضاء لازم، و قدر حتمى را گمان کرده‏اى اگر چنین بود، پاداش و کیفر، بشارت و تهدید الهى، بیهوده بود خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالى که اختیار دارند، و نهى فرمود تا بترسند، احکام آسانى را واجب کرد، و چیز دشوارى را تکلیف نفرمود، و پاداش اعمال اندک را فراوان قرار داد، با نافرمانى بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اکراه و اجبار اطاعت نمى‏شود، و پیامبران را به شوخى نفرستاد، و فرو فرستادن کتب آسمانى براى بندگان بیهوده نبود،«» و آسمان و زمین و آنچه را در میانشان است بى‏هدف نیافرید. این پندار کسانى است که کافر شدند و واى از آتشى که بر کافران است.
حکمت ۷۹: ارزش حکمت و بى‏لیاقتى منافق حکمت را هر کجا که باشد، فراگیر، گاهى حکمت در سینه منافق است و بى‏تابى کند تا بیرون آمده و با همدمانش در سینه مؤمن آرام گیرد.
حکمت ۸۰: مؤمن و ارزش حکمت حکمت گمشده مؤمن است، حکمت را فراگیر هر چند از منافقان باشد.
حکمت ۸۱: میزان ارزش انسان‏ها (ارزش تخصّص و تجربه) ارزش هر کس به مقدار دانایى و تخصّص اوست. (این از کلماتى است که قیمتى براى آن تصوّر نمى‏شود، و هیچ حکمتى هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنى، والایى آن را ندارد)«»
حکمت ۸۲: ارزش‏هاى والاى انسانى شما را به پنج چیز سفارش مى‏کنم که اگر براى آنها شتران را پر شتاب برانید و رنج سفر را تحمّل کنید سزاوار است: کسى از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از یکى سؤال کردند و نمى‏داند، شرم نکند و بگوید نمى‏دانم، و کسى در آموختن آنچه نمى‏داند شرم نکند، و بر شما باد به شکیبایى، که شکیبایى، ایمان را چون سر است بر بدن و ایمان بدون شکیبایى چونان بدن بى‏سر، ارزشى ندارد.
حکمت ۸۳: روش برخورد با چاپلوسان (به شخصى که در ستایش امام افراط کرد، و آنچه در دل داشت نگفت) من کمتر از آنم که بر زبان آوردى، و برتر از آنم که در دل دارى.
حکمت ۸۴: مردم پس از جنگها باقى ماندگان شمشیر و جنگ، شماره شان با دوام‏تر، و فرزندانشان بیشتر است.
حکمت ۸۵: پرهیز از ادّعاهاى علمى کسى که از گفتن «نمى‏دانم» روى گردان است، به هلاکت و نابودى مى‏رسد.
حکمت ۸۶: برترى تجربه پیرامون از قدرتمندى جوانان اندیشه پیر در نزد من از تلاش جوان خوشایندتر است. (و نقل شده که تجربه پیران از آمادگى رزمى جوانان برتر است)
حکمت ۸۷: ارزش استغفار (طلب بخشش از خدا) در شگفتم از کسى که مى‏تواند استغفار کند و ناامید است.
حکمت ۸۸: دو عامل ایمنى مسلمین (امام باقر علیه السّلام از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نقل فرمود) دو چیز در زمین مایه امان از عذاب خدا بود: یکى از آن دو برداشته شد، پس دیگرى را دریابید و بدان چنگ زنید، امّا امانى که برداشته شد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بود، و أمان باقى مانده، استغفار کردن است، که خداى بزرگ به رسول خدا فرمود: «خدا آنان را عذاب نمى‏کند در حالى که تو در میان آنانى، و عذابشان نمى‏کند تا آن هنگام که استغفار مى‏کنند» (این روش استخراج نیکوترین لطایف معنى، و ظرافت سخن از آیات قرآن است).
حکمت ۸۹: راه اصلاح دنیا و آخرت کسى که میان خود و خدا اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد، و کسى که امور آخرت را اصلاح کند، خدا امور دنیاى او را اصلاح خواهد کرد، و کسى که از درون جان واعظى دارد، خدا را بر او حافظى است.
حکمت ۹۰: شناخت عالم آگاه فقیه کامل کسى است که مردم را از آمرزش خدا مأیوس، و از مهربانى او نومید نکند، و از عذاب ناگهانى خدا ایمن نسازد.
حکمت ۹۱: راه درمان روان همانا این دل‏ها همانند بدن‏ها افسرده مى‏شوند، پس براى شادابى دلها، سخنان زیباى حکمت آمیز را بجویید.«»
حکمت ۹۲: والاترین دانش بى‏ارزش‏ترین دانش، دانشى است که بر سر زبان است، و برترین علم، علمى است که در اعضا و جوارح آشکار است.
حکمت ۹۳: فلسفه آزمایشها فردى از شما نگوید: خدایا از فتنه به تو پناه مى‏برم، زیرا کسى نیست که در فتنه‏اى نباشد، لکن آن که مى‏خواهد به خدا پناه برد، از آزمایش‏هاى گمراه کننده پناه ببرد، همانا خداى سبحان مى‏فرماید: «بدانید که اموال و فرزندان شما فتنه شمایند» معنى این آیه آن است که خدا انسان‏ها را با اموال و فرزندانشان مى‏آزماید، تا آن کس که از روزى خود ناخشنود، و آن که خرسند است، شناخته شوند، گر چه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاه‏تر است، تا کردارى که استحقاق پاداش یا کیفر دارد آشکار نماید، چه آن که بعضى مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمى‏پسندند، و بعضى دیگر فراوانى اموال را دوست دارند و از کاهش سرمایه نگرانند.
حکمت ۹۴: شناخت نیکى‏ها و خوبیها (از امام پرسیدند «خیر» چیست فرمود) خوبى آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر آن است که دانش تو فراوان، و بردبارى تو بزرگ و گران مقدار باشد، و در پرستش پروردگار در میان مردم سر فراز باشى، پس اگر کار نیکى انجام دهى شکر خدا به جا آورى، و اگر بد کردى از خدا آمرزش خواهى. در دنیا جز براى دو کس خیر نیست. یکى گناه کارى که با تو به جبران کند، و دیگر نیکوکارى که در کارهاى نیکو شتاب ورزد.
حکمت ۹۵: تقوى و ارزش أعمال هیچ کارى با تقوا اندک نیست، و چگونه اندک است آنچه که پذیرفته شود
حکمت ۹۶: ارزش علم و بندگى نزدیک‏ترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است، به آنچه که آورده‏اند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «همانا نزدیک‏ترین مردم به ابراهیم آنانند که پیرو او گردیدند، و مؤمنانى که به این پیامبر خاتم پیوستند» (سپس فرمود) دوست محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم کسى است که خدا را اطاعت کند هر چند پیوند خویشاوندى او دور باشد، و دشمن محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم کسى است که خدا را نافرمانى کند، هر چند خویشاوند نزدیک او باشد.
حکمت ۹۷: ارزش یقین (صداى مردى از حروراء«» را شنید که نماز شب مى‏خواند و قرآن تلاوت مى‏کرد) خوابیدن همراه با یقین، برتر از نمازگزاردن با شک و تردید است.
حکمت ۹۸: ضرورت عمل کردن به روایات چون روایتى را شنیدید، آن را بفهمید عمل کنید، نه بشنوید و نقل کنید، زیرا راویان علم فراوان، و عمل کنندگان آن اندکند.
حکمت ۹۹: تفسیر انا لله و انا الیه راجعون (شنید که شخصى گفت الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا) این سخن ما که مى‏گوییم «ما همه از آن خداییم» اقرارى است به بندگى، و اینکه مى‏گوییم «بازگشت ما به سوى او است» اعترافى است به نابودى خویش.
حکمت ۱۰۰: روش مناجات کردن (آنگاه که گروهى او را ستایش کردند فرمود:) بار خدایا تو مرا از خودم بهتر مى‏شناسى، و من خود را بیشتر از آنان مى‏شناسم، خدایا مرا از آنچه اینان مى‏پندارند، نیکوتر قرار ده، و آنچه را که نمى‏دانند بیامرز
حکمت ۱۰۱: روش بر طرف کردن نیازهاى مردم بر آوردن نیازهاى مردم پایدار نیست مگر به سه چیز، کوچک شمردن آن تا خود بزرگ نماید، پنهان داشتن آن تا خود آشکار شود، و شتاب در بر آوردن آن، تا گوارا باشد.
حکمت ۱۰۲: آینده و مسخ ارزش‏ها روزگارى بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخن چین را، و خوششان نیاید جز از بدکار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار کمک به نیازمندان خسارت، و پیوند با خویشاوندان منّت گذارى، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم است، در آن زمان حکومت با مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان، و برترى خواجگان اداره مى‏گردد.
حکمت ۱۰۳: روش برخورد با دنیا (پیراهن و صله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسید چرا پیراهن وصله دار مى‏پوشى) دل با آن فروتن، و نفس رام مى‏شود، و مؤمنان از آن سر مشق مى‏گیرند. دنیاى (حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداى از یکدیگرند، پس کسى که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد. و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هر گاه به یکى نزدیک شود از دیگرى دور مى‏گردد، و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند.
حکمت ۱۰۴: 1-وصف زاهدان (از نوف بکّالى«» نقل شده، که در یکى از شب‏ها، امام على علیه السّلام را دیدم براى عبادت از بستر برخاست، نگاهى به ستارگان افکند، و به من فرمود: خوابى یا بیدار گفتم: بیدارم. فرمود: اى نوف خوشا به حال آنان که از دنیاى حرام چشم پوشیدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمى هستند که زمین را تخت، خاک را بستر، آب را عطر،«» و قرآن را پوشش زیرین،«» و دعا را لباس روئین خود قرار دادند، و با روش عیساى مسیح با دنیا بر خورد کردند. 2-ارزش سحرخیزى اى نوف همانا داوود پیامبر (که درود خدا بر او باد) در چنین ساعتى از شب بر مى‏خاست، و مى‏گفت: «این ساعتى است که دعاى هر بنده‏اى به اجابت مى‏رسد، جز با باج گیران، جاسوسان، شبگردان و نیروهاى انتظامى حکومت ستمگر، یا نوازنده طنبور و طبل».
حکمت ۱۰۵: احترام گذاشتن به مرزها و حدود احکام الهى همانا خدا واجباتى را بر شما لازم شمرده، آنها را تباه نکنید، و حدودى براى شما معین فرموده، امّا از آنها تجاوز نکنید، و از چیزهایى نهى فرمود، حرمت آنها را نگاه دارید، و نسبت به چیزهایى سکوت فرمود نه از روى فراموشى، پس خود را در باره آنها به رنج و زحمت دچار نسازید.
حکمت ۱۰۶: ره آورد شوم دین گریزى مردم براى اصلاح دنیا چیزى از دین را ترک نمى‏گویند، جز آن که خدا آنان را به چیزى زیانبارتر دچار خواهد ساخت.
حکمت ۱۰۷: علل سقوط عالمان بى عمل چه بسا دانشمندى که جهلش او را از پاى در آورد و دانش او همراهش باشد امّا سودى به حال او نداشته باشد.
حکمت ۱۰۸: شگفتى‏هاى روح آدمى به رگ‏هاى درونى انسان پاره گوشتى آویخته که شگرف‏ترین اعضاى درونى اوست، و آن قلب است، که چیزهایى از حکمت، و چیزهایى متفاوت با آن، در او وجود دارد. پس اگر در دل امیدى پدید آید، طمع آن را خوار گرداند، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نومیدى بر آن چیره شود، تأسّف خوردن آن را از پاى در آورد، اگر خشمناک شود کینه‏توزى آن فزونى یابد و آرام نگیرد، اگر به خشنودى دست یابد، خویشتن دارى را از یاد برد، و اگر ترس آن را فراگیرد پرهیز کردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشایشى برسد، دچار غفلت زدگى شود، و اگر مالى به دست آورد، بى‏نیازى آن را به سرکشى کشاند، و اگر مصیبت ناگوارى به آن رسد، بى‏صبرى رسوایش کند، و اگر به تهیدستى مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگى بى‏تابش کند، ناتوانى آن را از پاى درآورد، و اگر زیادى سیر شود، سیرى آن را زیان رساند، پس هر گونه کند روى براى آن زیانبار، و هر گونه تندروى براى آن فساد آفرین است.
حکمت ۱۰۹: ارزش والاى اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ما تکیه گاه میانه‏ایم، عقب ماندگان به ما مى‏رسند، و پیش تاختگان به ما باز مى‏گردند.
حکمت ۱۱۰: شرائط تحقّق اوامر الهى فرمان خدا را بر پاندارد، جز آن کس که در اجراى حق مدارا نکند، سازشکار نباشد، و پیرو آرزوها نگردد.
حکمت ۱۱۱: عشق تحمّل ناشدنى امام على علیه السّلام (پس از بازگشت از جنگ صفّین، یکى از یاران دوست داشتنى امام، سهل بن حنیف از دنیا رفت.) اگر کوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو مى‏ریزد. (یعنى مصیبت‏ها، به سرعت به سراغ او آید، که این سرنوشت در انتظار پرهیزکاران و برگزیدگان خداست، همانند آن در حکمت 112 آمده است)
حکمت ۱۱۲: مشکلات شیعه بودن هر کس ما اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس باید فقر را چونان لباس رویین بپذیرد. (یعنى آماده انواع محرومیت‏ها باشد)
حکمت ۱۱۳: ارزش‏هاى والاى اخلاقى سرمایه‏اى از عقل سودمندتر نیست، و تنهایى ترسناک‏تر از خودبینى، و عقلى چون دوراندیشى، و بزرگوارى چون تقوى، و همنشینى چون اخلاق خوش، و میراثى چون ادب، و رهبرى چون توفیق الهى، و تجارتى چون عمل صالح، و سودى چون پاداش الهى، و پارسائى چون پرهیز از شبهات، و زهدى چون بى‏اعتنایى به دنیاى حرام، و دانشى چون اندیشیدن، و عبادتى چون انجام واجبات، و ایمانى چون حیاء و صبر، و خویشاوندى چون فروتنى، و شرافتى چون دانش، و عزّتى چون بردبارى، و پشتیبانى مطمئن‏تر از مشورت کردن نیست.
حکمت ۱۱۴: جایگاه خوشبینى و بد بینى در جامعه هر گاه نیکوکارى بر روزگار و مردم آن غالب آید، اگر کسى به دیگرى گمان بد برد، در حالى که از او عمل زشتى آشکار نشده ستمکار است، و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود، و کسى به دیگرى خوش گمان باشد«»، خود را فریب داد.
حکمت ۱۱۵: توجّه به پایان پذیرى دنیا (شخصى از امام پرسید حال شما چگونه است فرمود:) چگونه خواهد بود حال کسى که در بقایاى خود ناپایدار، و در سلامتى بیمار است، و در آنجا که آسایش دارد مرگ او فرا مى‏رسد
حکمت ۱۱۶: انسان و انواع آزمایش‏ها چه بسا کسى که با نعمت‏هایى که به او رسیده، به دام افتد، و با پرده‏پوشى بر گناه، فریب خورد، و با ستایش شدن، آزمایش گردد، و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن، نیازمود.
حکمت ۱۱۷: پرهیز از افراط و تفریط در دوستى با امام علیه السّلام دو تن به خاطر من به هلاکت رسیدند: دوست افراط کننده، و دشمن دشنام دهنده.
حکمت ۱۱۸: استفاده از فرصت‏ها از دست دادن فرصت، اندوهبار است.
حکمت ۱۱۹: ضرورت شناخت دنیا دنیاى حرام چون مار سمّى است، پوست آن نرم ولى سمّ کشنده در درون دارد، نادان فریب خورده به آن مى‏گراید، و هوشمند عاقل از آن دورى گزیند.
حکمت ۱۲۰: روانشناسى قبائل قریش (از قریش پرسیدند) امّا بنى مخزوم، گل خوشبوى قریشند، و که شنیدن سخن مردانشان، و ازدواج با زنانشان را دوست داریم، امّا بنى عبد شمس«» دوراندیش‏تر، و در حمایت مال و فرزندان توانمندترند که به همین جهت بد اندیش‏تر و بخیل‏تر مى‏باشند، و امّا ما (بنى هاشم) آنچه را در دست داریم بخشنده‏تر، و براى جانبازى در راه دین سخاوتمندریم. آنها شمارشان بیشتر امّا فریب کارتر و زشت روى‏ترند، و ما گویاتر و خیرخواه‏تر و خوش‏روى تریم.«»
حکمت ۱۲۱: ارزیابى عمل‏ها چقدر فاصله بین دو عمل دور است: عملى که لذّتش مى‏رود و کیفر آن مى‏ماند، و عملى که رنج آن مى‏گذرد و پاداش آن ماندگار است
حکمت ۱۲۲: عبرت از مرگ یاران (در پى جنازه‏اى مى‏رفت و شنید که مردى مى‏خندد.) گویى مرگ بر غیر ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گردید، و گویا این مردگان مسافرانى هستند که به زودى باز مى‏گردند، در حالى که بدن‏هایشان را به گورها مى‏سپاریم، و میراثشان را مى‏خوریم. گویا ما پس از مرگ آنان جاودانه‏ایم آیا چنین است، که اندرز هر پند دهنده‏اى از زن و مرد را فراموش مى‏کنیم و خود را نشانه تیرهاى بلا و آفات قرار دادیم
حکمت ۱۲۳: الگوهاى کامل انسانیت خوشا به حال آن کس که خود را کوچک مى‏شمارد، و کسب و کار او پاکیزه است، و جانش پاک، و اخلاقش نیکوست، که ما زاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى‏کند، و زبان را از زیاده گویى باز مى‏دارد و آزار او به مردم نمى‏رسد، و سنّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم او را کفایت کرده، بدعتى در دین خدا نمى‏گذارد. (برخى حکمت 123 و 122 را از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نقل کرده‏اند)
حکمت ۱۲۴: روانشناسى زن و مرد غیرت زن، کفر آور، و غیرت مرد نشانه ایمان اوست.
حکمت ۱۲۵: امام و شناساندن اسلام (اسلام را چنان مى‏شناسانم که پیش از من کسى آنگونه معرّفى نکرده باشد. اسلام همان تسلیم در برابر خدا و تسلیم همان یقین داشتن، و یقین اعتقاد راستین، و باور راستین همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئولیت‏ها، و انجام مسئولیت‏ها همان عمل کردن به احکام دین است.
حکمت ۱۲۶: شگفتى ضدّ ارزش‏ها در شگفتم از بخیل: به سوى فقرى مى‏شتابد که از آن مى‏گریزد، و سرمایه‏اى را از دست مى‏دهد که براى آن تلاش مى‏کند. در دنیا چون تهیدستان زندگى مى‏کند، امّا در آخرت چون سرمایه‏داران محاکمه مى‏شود. و در شگفتم از متکبّرى که دیروز نطفه‏اى بى‏ارزش، و فردا مردارى گندیده خواهد بود و در شگفتم از آن کس که آفرینش پدیده‏ها را مى‏نگرد و در وجود خدا تردید دارد و در شگفتم از آن کس که مردگان را مى‏بیند و مرگ را از یاد برده است، و در شگفتم از آن کس که پیدایش دوباره را انکار مى‏کند در حالى که پیدایش آغازین را مى‏نگرد، و در شگفتم از آن کس که خانه نابود شدنى، را آباد مى‏کند امّا جایگاه همیشگى را از یاد برده است.
حکمت ۱۲۷: نکوهش از سستى در عمل آن کس که در عمل کوتاهى کند، دچار اندوه گردد، و آن را که از مال و جانش بهره‏اى در راه خدا نباشد خدا را به او نیازى نیست.
حکمت ۱۲۸: تأثیر عوامل زیست محیطى در سلامت در آغاز سرما خود را بپوشانید، و در پایانش آن را دریابید، زیرا با بدن‏ها همان مى‏کند که با برگ درختان خواهد کرد: آغازش مى‏سوزاند، و پایانش مى‏رویاند.«»
حکمت ۱۲۹: شناخت عظمت پروردگار بزرگى پروردگار در جانت، پدیده‏ها را در چشمت کوچک مى‏نمایاند.
حکمت ۱۳۰: توجّه به فنا پذیرى دنیا (امام علیه السّلام، وقتى از جنگ صفّین برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید رو به مردگان کرد.) اى ساکنان خانه‏هاى وحشت زا، و محلّه‏هاى خالى و گروهاى تاریک، اى خفتگان در خاک، اى غریبان، اى تنها شدگان، اى وحشت زدگان، شما پیش از ما رفتید و ما در پى شما روانیم، و به شما خواهیم رسید. امّا خانه‏هایتان دیگران در آن سکونت گزیدند و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند، و امّا اموال شما در میان دیگران تقسیم شد این خبرى است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید (سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود) بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر مى‏دادند که: بهترین توشه، تقوا است.
حکمت ۱۳۱: درباره دنیا و نکوهش‌گران آن (شنید مردی دنیا را نکوهش می‌کند.)
۱- توبیخ نکوهش‌کننده دنیا:
ای نکوهش‌کننده دنیا، که خود به غرور دنیا مغروری و با باطل‌های آن فریب خوردی! خود فریفته دنیایی و آن را نکوهش می‌کنی! آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شده‌ای یا دنیا به تو جرم کرده است؟ کِی دنیا تو را سرگردان کرد و در چه زمانی تو را فریب داد؟ آیا با گورهای پدرانت که پوسیده‌اند (تو را فریب داد) یا آرامگاه مادرانت که در زیر خاک آرمیده‌اند؟ آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کرده‌ای و آنان را پرستاری کرده و در بسترشان خوابانده‌ای؟ درخواست شفای آنان را کرده، و از طبیبان داروی آن‌ها را تقاضا کرده‌ای؟ در آن صبحگاهان که داروی تو به حال آنان سودی نداشت، و گریه تو فایده‌ای نکرد، و ترس تو آنان را سودی نرساند، و آنچه می‌خواستی به دست نیاوردی، و با نیروی خود نتوانستی مرگ را از آنان دور کنی. دنیا برای تو حال آنان را مثال زد، و با گورهایشان، گورِ خودت را به رخ تو کشید.
۲- خوبی‌ها و زیبایی‌های دنیا:
همانا دنیا سرای راستی برای راست‌گویان، و خانه تندرستی برای دنیاشناسان، و خانه بی‌نیازی برای توشه‌گیران، و خانه پند برای پندآموزان است. دنیا سجده‌گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهی، فرودگاه وحی خدا، و جایگاه تجارت دوستان خداست، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند. چه کسی دنیا را نکوهش می‌کند و جدا شدنش را اعلام داشته، و فریاد زد که ماندگار نیست، و از نابودی خود و اهلش خبر داده است؟ و حال آن که (دنیا) با بلای خود بلاها را نمونه آورد، و با شادمانی خود آنان را به شادمانی رساند. در آغاز شب به سلامت گذشت، امّا در صبحگاهان با مصیبتی جانکاه بازگشت، تا مشتاق کند، و تهدید نماید، و بترساند، و هشدار دهد. پس مردمی در بامداد با پشیمانی، دنیا را نکوهش کنند، و مردمی دیگر در روز قیامت آن را می‌ستایند. دنیا حقایق را به یادشان آورد، یادآور آن شدند. از رویدادها برایشان حکایت کرد، او را تصدیق کردند، و اندرزشان داد، پند پذیرفتند.
حکمت ۱۳۲: ضرورت یاد مرگ خدا را فرشته‌ای است که هر روز بانگ می‌زند: بزایید برای مردن، و فراهم آورید برای نابود شدن، و بسازید برای ویران گشتن.
حکمت ۱۳۳: اقسام مردم و دنیا دنیا گذرگاه عبور است، نه جای ماندن، و مردم در آن دو دسته‌اند: یکی آن که خود را فروخت و به تباهی کشاند، و دیگری آن که خود را خرید و آزاد کرد.
حکمت ۱۳۴: حقوق دوستان دوست، دوست نیست مگر آن که حقوق برادرش را در سه جایگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتاری، آن هنگام که حضور ندارد، و پس از مرگ.
حکمت ۱۳۵: چهار ارزش برتر کسی را که چهار چیز دادند، از چهار چیز محروم نباشد، با دعا از اجابت کردن، با توبه از پذیرفته شدند، با استغفار از آمرزش گناه، با شکرگزاری از فزونی نعمت‌ها.
(و این حقیقت مورد تصدیق کتاب الهی است که در مورد دعا گفته است: «مرا بخوانید تا خواسته‌های شما را بپردازم». (قرآن کریم، سوره مؤمن، آیه ۶۰) در مورد استغفار گفته است: «هر آن که به بدی دست یابد یا بر خود ستم روا دارد و از آن پس به درگاه خدا استغفار کند، خدای را آمرزش‌گر و مهربان یابد». (قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۱۱۰) در مورد سپاس فرموده است: «بی شک اگر سپاس گزارید، بر نعمت می‌افزایم». (قرآن کریم، سوره ابراهیم، آیه ۷) و در مورد توبه فرموده است: («تنها توبه را خداوند از کسانی می‌پذیرد که از سر نادانی به کار زشتی دست می‌یابند و تا دیر نشده است باز می‌گردند، تنها چنین کسانند که خداوند در موردشان تجدید نظر می‌کند، که خدا دانا و حکیم است». (قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۱۷)
حکمت ۱۳۶: فلسفه احکام الهی نماز، موجب نزدیکی هر پارسایی به خداست، و حج جهاد هر ناتوان است. هر چیزی زکاتی دارد، و زکات تن، روزه، و جهاد زن، نیکو شوهر داری است.
حکمت ۱۳۷: صدقه راه نزول روزی روزی را با صدقه دادن فرود آورید.
حکمت ۱۳۸: نقش دانش الهی در انفاق آن که پاداش الهی را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است.
حکمت ۱۳۹: تناسب امداد الهی با نیازها کمک الهی به اندازه نیاز فرود می‌آید.
حکمت ۱۴۰: قناعت و بی‌نیازی آن که میانه روی کند تهیدست نخواهد شد.
حکمت ۱۴۱: راه آسایش اندک بودن تعداد زن و فرزند یکی از دو آسایش است.
حکمت ۱۴۲: دوستی‌ها و خردمندی دوستی کردن نیمی از خردمندی است.
حکمت ۱۴۳: غم‌ها و پیری زودرس اندوه خوردن، نیمی از پیری است.
حکمت ۱۴۴: تناسب بردباری با مصیبت‌ها صبر به اندازه مصیبت فرود آید، و آن که در مصیبت بی‌تاب بر رانش زند، اجرش نابود می‌گردد.
حکمت ۱۴۵: عبادت‌های بی‌حاصل معنوی بسا روزه‌داری که بهره‌ای جز گرسنگی و تشنگی از روزه‌داری خود ندارد، و بسا شب زنده‌داری که از شب زنده‌داری چیزی جز رنج و بی‌خوابی به دست نیاورد. خوشا خواب زیرکان، و افطارشان.
حکمت ۱۴۶: ارزش دعا، صدقه و زکات دادن ایمان خود را با صدقه دادن، و اموالتان را با زکات دادن نگاه‌دارید، و امواج بلا را با دعا از خود برانید.
حکمت ۱۴۷: اندرز به کمیل بن زیاد (اقسام مردم، ارزش دانش و دانشمندان، ویژگی‌های رهبران الهی) (کمیل بن زیاد می‌گوید: امام دست مرا گرفت، و به سوی قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پردردی کشید و فرمود)
ای کمیل بن زیاد! این قلب‌ها بسان ظرف‌هایی هستند، که بهترین آن‌ها، فراگیرترین آن‌هاست، پس آنچه را می‌گویم نگاه‌دار:
۱- اقسام مردم (مردم‌شناسی):
مردم سه دسته‌اند، دانشمند الهی، و آموزنده‌ای بر راه رستگاری، و پشّه‌های دست‌خوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که به دنبال هر سر و صدایی می‌روند، و با وزش هر بادی حرکت می‌کنند، نه از روشنایی دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند.
۲- ارزش‌های والای دانش:
ای کمیل: دانش بهتر از مال است، زیرا علم، نگهبان تو است، و مال را تو باید نگهبان باشی. مال با بخشش کاستی پذیرد امّا علم با بخشش فزونی گیرد، و مقام و شخصیتی که با مال به دست آمده با نابودی مال، نابود می‌گردد. ای کمیل بن زیاد! شناخت علم راستین (علم الهی) آیینی است که با آن پاداش داده می‌شود، و انسان در دوران زندگی با آن خدا را اطاعت می‌کند، و پس از مرگ، نام نیکو به یادگار گذارد. دانش فرمانروا، و مال فرمانبر است.
۳- ارزش دانشمندان:
ای کمیل! ثروت‌اندوزان بی‌تقوا مرده گرچه به ظاهر زنده‌اند، امّا دانشمندان، تا دنیا برقرار است زنده‌اند، بدن‌هایشان گرچه در زمین پنهان امّا یاد آنان در دل‌ها همیشه زنده است.
۴- اقسام دانش پژوهان:
بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانی انباشته است، ای کاش کسانی را می‌یافتم که می‌توانستند آن را بیاموزند. آری تیز هوشانی می‌یابم امّا مورد اعتماد نمی‌باشند، دین را وسیله دنیا قرار داده، و با نعمت‌های خدا بر بندگان، و با برهان‌های الهی بر دوستان خدا فخر می‌فروشند. یا گروهی که تسلیم حاملان حق می‌باشند امّا ژرف‌اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند، که با اوّلین شبهه‌ای، شک و تردید در دلشان ریشه می‌زند. پس نه آن‌ها، و نه این‌ها، سزاوار آموختن دانش‌های فراوان من نمی‌باشند. یا فرد دیگری که سخت در پی لذّت بوده، و اختیار خود را به شهوت داده است، یا آن که در ثروت‌اندوزی حرص می‌ورزد، هیچ کدام از آنان نمی‌توانند از دین پاسداری کنند، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند، و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش می‌میرد.
۵- ویژگی‌های رهبران الهی:
آری خداوند زمین هیچ گاه از حجّت الهی خالی نیست، که برای خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجّت خدا باطل نشود، و نشانه‌هایشان از میان نرود. تعدادشان چقدر و در کجا هستند؟ به خدا سوگند که تعدادشان اندک ولی نزد خدا بزرگ مقدارند، که خدا به وسیله آنان حجّت‌ها و نشانه‌های خود را نگاه می‌دارد، تا به کسانی که همانندشان هستند بسپارد، و در دل‌های آنان بکارد. آنان که دانش، نور حقیقت‌بینی را بر قلبشان تابیده، و روح یقین را دریافته‌اند، که آنچه را خوش‌گذران‌ها دشوار می‌شمارند، آسان گرفتند، و با آنچه که ناآگاهان از آن هراس داشتند اُنس گرفتند. در دنیا با بدن‌هایی زندگی می‌کنند، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است، آنان جانشینان خدا در زمین، و دعوت‌کنندگان مردم به دین خدایند. آه، آه، چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم! کمیل هر گاه خواستی باز گرد.
حکمت ۱۴۸: نقش سخن در شناخت انسان انسان زیر زبان خود پنهان است.
حکمت 149: ضرورت خودشناسی نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست.
حکمت ۱۵۰: ضدّ ارزش‌ها و هشدارها (اندرز به طالب پند) (مردی از امام درخواست اندرز کرد.)
از کسانی مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر می‌اندازد. در دنیا چونان زاهدان، سخن می‌گوید، اما در رفتار همانند دنیاپرستان است. اگر نعمت‌ها به او برسد سیر نمی‌شود، و در محرومیت قناعت ندارد. از آنچه به او رسید شکرگزار نیست، و از آنچه مانده زیاده طلب است. دیگران را پرهیز می‌دهد اما خود پروا ندارد. به فرمانبرداری امر می‌کند اما خود فرمان نمی‌برد. نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد. گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکی از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمی‌دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشاری دارد. اگر بیمار شود پشیمان می‌شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانی‌هاست. در سلامت مغرور و در گرفتاری نا امید است. اگر مصیبتی به او رسد به زاری خدا را می‌خواند. اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روی بر می‌گرداند. نفس به نیروی گمان ناروا، بر او چیرگی دارد، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمی‌گردد. برای دیگران که گناهی کمتر از او دارند نگران، و بیش از آنچه که عمل کرده امیدوار است. اگر بی‌نیاز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهیدست گردد، مأیوس و سست شود. چون کار کند در آن کوتاهی ورزد، و چون چیزی خواهد زیاده‌روی نماید. چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را برگزیده، توبه را به تأخیر اندازد، و چون رنجی به او رسد از راه ملت اسلام دوری گزیند. عبرت آموزی را طرح می‌کند امّا خود عبرت نمی‌گیرد. در پند دادن مبالغه می‌کند امّا خود پندپذیر نمی‌باشد. سخن بسیار می‌گوید، امّا کردار خوب او اندک است. برای دنیای زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا برای آخرت جاویدان آسان می‌گذرد. سود را زیان، و زیان را سود می‌پندارد. از مرگ هراسناک است امّا فرصت را از دست می‌دهد. گناه دیگری را بزرگ می‌شمارد، امّا گناهان بزرگ خود را کوچک می‌پندارد. طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ می‌داند. مردم را سرزنش می‌کند، امّا خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه برخورد می‌کند. خوشگذرانی با سرمایه‌داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد. به نفع خود بر زیان دیگران حکم می‌کند امّا هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد. دیگران را هدایت امّا خود را گمراه می‌کند. دیگران از او اطاعت می‌کنند، و او مخالفت می‌ورزد. حق خود را به تمام می‌گیرد امّا حق دیگران را به کمال نمی‌دهد. از غیر خدا می‌ترسد، امّا از پروردگار خود نمی‌ترسد.
(می‌گویم: اگر در نهج البلاغه جز این حکمت وجود نداشت، همین یک حکمت برای اندرز دادن کافی بود. این سخن، حکمتی رسا، و عامل بینایی انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب اندیشه است.)
حکمت ۱۵۱: ضرورت آینده‌نگری هر کس را پایانی است، تلخ یا شیرین.
حکمت ۱۵۲: توجه به فناپذیری آنچه روی می‌آورد، باز می‌گردد، و چیزی که باز گردد گویی هرگز نبوده است.
حکمت ۱۵۳: صبر و پیروزی انسان شکیبا، پیروزی را از دست نمی‌دهد، هر چند زمان آن طولانی شود.
حکمت ۱۵۴: اهمیت نیت‌ها آن کس که از کار مردمی خشنود باشد، چونان کسی است که همراه آنان بوده و هر کس که به باطلی روی آورد، دو گناه بر عهده او باشد، گناه کردار باطل، و گناه خشنودی به کار باطل.
حکمت ۱۵۵: ضرورت پایبندی به عهد و پیمان عهد و پیمان‌ها را پاس دارید به خصوص با وفاداران.
حکمت ۱۵۶: ضرورت خداشناسی و اطاعت خدای را اطاعت کنید که در نشناختن پروردگار عذری ندارید.
حکمت ۱۵۷: فراهم بودن راه‌های هدایت اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان داده‌اند، اگر هدایت می‌طلبید شما را هدایت کردند، اگر گوش شنوا دارید، حق را به گوشتان خواندند.
حکمت ۱۵۸: روش برخورد با دوستان بد برادرت را با احسانی که در حق او می‌کنی سرزنش کن، و شر او را با بخشش باز گردان.
حکمت ۱۵۹: پرهیز از مواضع اتهام کسی که خود را در جایگاه تهمت قرار داد، نباید جز خود را نکوهش کند.
حکمت ۱۶۰: قدرت و زورگویی هر کس قدرت به دست آورد، زورگویی دارد.
حکمت ۱۶۱: ارزش مشورت و پرهیز از خودمحوری هر کس خود رأی شد به هلاکت رسید، و هر کس با دیگران مشورت کرد، در عقل‌های آنان شریک شد.
حکمت ۱۶۲: ضرورت راز داری آن کس که راز خود را پنهان دارد، اختیار آن در دست اوست.
حکمت ۱۶۳: فقر و نابودی فقر مرگ بزرگ است.
حکمت ۱۶۴: روش برخورد با متجاوزان رعایت حق کسی که او حقش را محترم نمی‌شمارد نوعی بردگی است.
حکمت ۱۶۵: پرهیز از نافرمانی خدا هیچ اطاعتی از مخلوق، در نافرمانی پروردگار روا نیست.
حکمت ۱۶۶: پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران مرد را سرزنش نکنند که چرا حقّش را با تأخیر می‌گیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقّش نیست بگیرد.
حکمت ۱۶۷: خودپسندی و محرومیت‌ها خودپسندی مانع فزونی است.
حکمت ۱۶۸: توجه به فناپذیری دنیا آخرت نزدیک، و زمان ماندن در دنیا اندک است.
حکمت ۱۶۹: آینده‌نگری صبحگاهان برای آن که دو چشم بینا دارد روشن است.
حکمت ۱۷۰: ضرورت ترک گناه ترک گناه آسان‌تر از درخواست توبه است.
حکمت ۱۷۱: ره‌آورد شوم حرام‌خواری بسا لقمه‌ای گلوگیر که از لقمه‌های فراوانی محروم می‌کند.
حکمت ۱۷۲: نادانی و دشمنی‌ها مردم دشمن چیزهایی هستند که نمی‌دانند.
حکمت ۱۷۳: ارزش مشورت‌ها آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند، صحیح را از خطا خوب شناسد.
حکمت ۱۷۴: ارزش خشم در راه خدا آن کس که دندان خشم در راه خدا بر هم فشارد، بر کشتن باطل‌گرایان، توانمند گردد.
حکمت ۱۷۵: راه درمان ترس هنگامی که از چیزی می‌ترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت‌تر است.
حکمت ۱۷۶: ابزار ریاست بردباری و تحمل سختی‌ها، ابزار ریاست است.
حکمت ۱۷۷: روش برخورد با بدان بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار آزار ده.
حکمت ۱۷۸: روش نابود کردن بدی‌ها بدی را از سینه دیگران، با کندن آن از سینه خود، ریشه‌کن نما.
حکمت ۱۷۹: لجاجت و سستی اراده لجاجت تدبیر را سست می‌کند.
حکمت ۱۸۰: طمع‌ورزی و بردگی طمع‌ورزی، بردگی همیشگی است.
حکمت ۱۸۱: ارزش دوراندیشی و پرهیز از کوتاهی حاصل کوتاهی، پشیمانی، و حاصل دوراندیشی، سلامت است.
حکمت ۱۸۲: شناخت جایگاه سخن و سکوت آنجا که باید سخن درست گفت، در خاموشی خیری نیست، چنانکه در سخن نا آگاهانه نیز خیری نخواهد بود.
حکمت ۱۸۳: باطل‌گرایی و اختلاف دو دعوت به اختلاف نرسد جز این که یکی باطل باشد.
حکمت ۱۸۴: ویژگی‌های اعتقادی امام علیه السلام از روزی که حق برای من نمایان شد، هرگز دچار تردید نشدم.
حکمت ۱۸۵: ویژگی‌های اعتقادی امام علی علیه السلام هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند، و هرگز گمراه نشدم، و کسی به وسیله من گمراه نشده است.
حکمت ۱۸۶: آینده سخت ستمکاران آغازکننده ستم، در قیامت انگشت به دندان می‌گزد.
حکمت ۱۸۷: ضرورت یاد قیامت کوچ کردن نزدیک است.
حکمت ۱۸۸: ضرورت حق‌گرایی هر کس که با حق درآویزد نابود می‌گردد.
حکمت ۱۸۹: ارزش صبر و خطر بی‌تابی کسی را که شکیبایی نجات ندهد، بی‌تابی او را هلاک گرداند.
حکمت ۱۹۰: معیار امامت شگفتا آیا معیار خلافت، صحابی پیامبر بودن است؟ امّا صحابی بودن و خویشاوندی ملاک نیست.
(از امام شعری در همین مسئله نقل شد که به ابابکر فرمود) اگر ادّعا می‌کنی با شورای مسلمین به خلافت رسیدی، چه شورایی بود که رأی‌دهندگان حضور نداشتند؟ و اگر خویشاوندی را حجّت می‌آوری، دیگران از تو به پیامبر نزدیک‌تر و سزاوارترند.
حکمت ۱۹۱: مشکلات دنیا همانا انسان در دنیا تخته‌نشان تیرهای مرگ، و ثروتی است دستخوش تاراج مصیبت‌ها: با هر جرعه نوشیدنی، گلو رفتنی، و در هر لقمه‌ای، گلوگیر شدنی است، و بنده نعمتی به دست نیاورد جز آن که نعمتی از دست بدهد، و روزی به عمرش افزوده نمی‌گردد جز با کم شدن روزی دیگر. پس ما یاران مرگیم، و جان‌های ما هدف نابودی‌ها، پس چگونه به ماندن جاودانه امیدوار باشیم، در حالی که گذشت شب و روز بنایی را بالا نبرده جز آن که آن را ویران کرده، و به اطراف پراکند.
حکمت ۱۹۲: پرهیز از زراندوزی ای فرزند آدم، آنچه را که بیش از نیاز خود فراهم کنی، برای دیگران اندوخته‌ای.
حکمت ۱۹۳: راه به کار گرفتن قلب دل‌ها را روی آوردن و پشت کردنی است، پس دل‌ها را آنگاه به کار وادارید که خواهشی دارند و روی آوردنی، زیرا اگر دل را به اجبار به کاری واداری کور می‌گردد.
حکمت ۱۹۴: ضرورت پرهیز از خشم و انتقام چون خشم گیرم، کی آن را فرو نشانم؟ در آن زمان که قدرت انتقام ندارم، که به من بگویند: «اگر صبر کنی بهتر است» یا آنگاه که قدرت انتقام دارم که به من بگویند: «اگر عفو کنی خوب است».
حکمت ۱۹۵: پرهیز از بخل‌ورزی (در سر راه از کنار مزبله‌ای عبور می‌کرد.)
این همان است که بخیلان به آن بخل می‌ورزند. (و در روایت دیگری نقل شد که) این چیزی است که دیروز بر سر آن رقابت می‌کردید.
حکمت ۱۹۶: عبرت‌آموزی از اتلاف اموال مالی که نابودی آن تو را پند می‌دهد، از دست نرفته است.
حکمت ۱۹۷: روش درمان روح این دل‌ها همانند تن‌ها خسته می‌شوند، برای نشاط آن به سخنان تازه حکیمانه روی بیاورید.
حکمت ۱۹۸: ضرورت حکومت (وقتی شنید که خوارج می‌گویند، حکومت فقط از آن خداست.)
سخن حقّی است که از آن اراده باطل دارند.
حکمت ۱۹۹: نکوهش اوباش (در تعریف جمع اوباش، فرمود) آنان چون گرد هم آیند پیروز شوند، و چون پراکنده شوند شناخته نگردند. (و گفته شد که امام فرمود) آنان چون گرد هم آیند زیان رسانند، و چون پراکنده شوند سود دهند. (از امام پرسیدند: چون اوباش گرد هم آیند زیان رسانند را دانستیم، امّا چه سودی در پراکندگی آنان است، فرمود) صاحبان کسب و کار، و پیشه‌وران به کارهای خود باز می‌گردند، و مردم از تلاش آنان سود برند، بنّا به ساختن ساختمان، و بافنده به کارگاه بافندگی، و نانوا به نانوایی روی می‌آورد.
حکمت ۲۰۰: نکوهش انسان‌های شرور (جنایتکاری را حضور امام آوردند، که جمعی اوباش همراه او بودند.)
مبارک مباد، چهره‌هایی که جز به هنگام زشتی‌ها دیده نمی‌شوند.
حکمت ۲۰۱: امدادهای الهی و حفظ انسان با هر انسانی دو فرشته است که او را حفظ می‌کنند، و چون تقدیر الهی فرا رسد، تنهایش می‌گذارند، که همانا زمان عمر انسان، سپری نگه‌دارنده است.
حکمت ۲۰۲: واقع‌نگری در مسائل سیاسی (طلحه و زبیر خدمت امام آمدند و گفتند با تو بیعت کردیم که ما در حکومت شریک تو باشیم، فرمود)
نه هرگز! بلکه شما در نیرو بخشیدن، و یاری خواستن شرکت دارید، و دو یاورید به هنگام ناتوانی و درماندگی در سختی‌ها.
حکمت ۲۰۳: یاد مرگ و پرهیزکاری ای مردم از خدایی بترسید که اگر سخنی گویید می‌شنود، و اگر پنهان دارید می‌داند، و برای مرگی آماده باشید، که اگر از آن فرار کنید شما را می‌یابد، و اگر بر جای خود بمانید شما را می‌گیرد، و اگر فراموشش کنید شما را از یاد نبرد.
حکمت ۲۰۴: بی‌توجهی به سپاسگزاری مردم ناسپاسی مردم تو را از کار نیکو باز ندارد، زیرا هستند کسانی، بی‌آن که از تو سودی برند تو را می‌ستایند، چه بسا ستایش اندک آنان برای تو، سودمندتر از ناسپاسی ناسپاسان باشد. (و خداوند نیکوکاران را دوست دارد)
حکمت ۲۰۵: گنجایش نامحدود ظرف علم هر ظرفی با ریختن چیزی در آن پر می‌شود جز ظرف دانش که هر چه در آن جای دهی، وسعتش بیشتر می‌شود.
حکمت ۲۰۶: ره‌آورد حلم و بردباری نخستین پاداش بردبار از بردباری‌اش آن که مردم در برابر نادان، پشتیبان او خواهند بود.
حکمت ۲۰۷: ارزش همانند شدن با خوبان اگر بردبار نیستی، خود را به بردباری بنمای، زیرا اندک است کسی که خود را همانند مردمی کند و از جمله آنان به حساب نیاید.
حکمت ۲۰۸: مراحل خودسازی کسی که از خود حساب کشد، سود می‌برد، و آن که از خود غفلت کند زیان می‌بیند، و کسی که از خدا بترسد ایمن باشد، و کسی که عبرت آموزد آگاهی یابد، و آن که آگاهی یابد می‌فهمد، و آن که بفهمد دانش آموخته است.
حکمت ۲۰۹: خبر از ظهور حضرت مهدی علیه السلام دنیا پس از سرکشی، به ما روی می‌کند، چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد. (سپس این آیه را خواند) «و اراده کردیم که بر مستضعفین زمین، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حکومت‌ها گردانیم».
حکمت ۲۱۰: الگوهای پرهیزکاری از خدا بترسید، ترسیدن انسان وارسته‌ای که دامن به کمر زده و خود را آماده کرده، و در بهره بردن از فرصت‌ها کوشیده، و هراسان در اطاعت خدا تلاش کرده، و در دنیای زودگذر، و پایان زندگی و عاقبت کار، بدرستی اندیشیده است.
حکمت ۲۱۱: ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی بخشندگی، نگه‌دارنده آبروست، و شکیبایی دهان‌بند بی‌خردان، و عفو زکات پیروزی، و دوری کردن، کیفر خیانتکار، و مشورت چشم هدایت است. و آن کس که با رأی خود احساس بی‌نیازی کند به کام خطرها افتد، شکیبایی با مصیبت‌های شب و روز پیکار کند، و بی‌تابی، زمان را در نابودی انسان یاری دهد، و برترین بی‌نیازی ترک آرزوهاست، و چه بسا عقل که اسیر فرمانروایی هوس است، حفظ و به کار گیری تجربه رمز پیروزی است، و دوستی نوعی خویشاوندی به دست آمده است، و به آن کس که به ستوه آمده و توان تحمل ندارد اعتماد نکن.
حکمت ۲۱۲: خودپسندی آفت عقل خودپسندی یکی از حسودان عقل است.
حکمت ۲۱۳: تحمل مشکلات و خشنودی چشم از سختی خار و خاشاک و رنج‌ها فرو بند تا همواره خشنود باشی.
حکمت ۲۱۴: نرم‌خویی و کامیابی کسی که درخت شخصیت او نرم و بی‌عیب باشد، شاخ و برگش فراوان است.
حکمت ۲۱۵: اختلاف آفت اندیشه اختلاف نابود کننده اندیشه است.
حکمت ۲۱۶: قدرت و تجاوزکاری کسی که به نوایی رسید تجاوزکار شد.
حکمت ۲۱۷: دگرگونی روزگار و شناخت انسان‌ها در دگرگونی روزگار، گوهر شخصیت مردان شناخته می‌شود.
حکمت ۲۱۸: حسادت آفت دوستی حسادت بر دوست، از آفات دوستی است.
حکمت ۲۱۹: آرزوها آفت اندیشه قربانگاه اندیشه‌ها، زیر برق آرزوهاست.
حکمت ۲۲۰: عدالت در قضاوت داوری با گمان بر افراد مورد اطمینان، دور از عدالت است.
حکمت ۲۲۱: آینده دردناک ستمکاران بدترین توشه برای قیامت، ستم بر بندگان است.
حکمت ۲۲۲: بی‌توجهی به بدی بدکاران خود را به بی‌خبری نمایاندن از بهترین کارهای بزرگان است.
حکمت ۲۲۳: حیا و عیب‌پوشی آن کس که لباس حیا بپوشد، کسی عیب او را نبیند.
حکمت ۲۲۴: برخی از ارزش‌های اخلاقی با سکوت بسیار، وقار انسان بیشتر شود، و با انصاف بودن، دوستان را فراوان کند، و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنی، نعمت کامل شود، و با پرداخت هزینه‌ها، بزرگی و سروری ثابت گردد، و روش عادلانه، مخالفان را درهم شکند، و با شکیبایی در برابر بی‌خرد، یاران انسان زیاد گردند.
حکمت ۲۲۵: حسادت و بیماری شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده‌اند.
حکمت ۲۲۶: طمع‌ورزی و خواری طمعکاری همواره زبون و خوار است.
حکمت ۲۲۷: ارکان ایمان (از ایمان پرسیدند).
ایمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان، و عمل با اعضا و جوارح استوار است.
حکمت ۲۲۸: ارزش‌ها و ضدّ ارزش‌ها کسی که از دنیا اندوهناک می‌باشد، از قضای الهی خشمناک است، و آن کس که از مصیبت وارد شده شکوه کند از خدا شکایت کرده، و کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمایه‌اش برابر او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است و آن کس که قرآن بخواند و وارد آتش جهنم شود حتما از کسانی است که آیات الهی را بازیچه قرار داده است، و آن کس که قلب او با دنیاپرستی پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهی رها نشدنی، حرصی جدا نشدنی، و آرزویی نایافتنی.
حکمت ۲۲۹: ارزش قناعت و خوش‌خلقی (آدمی را قناعت برای دولتمندی، و خوش‌خلقی برای فراوانی نعمت‌ها کافی است.)
(از امام سؤال شد تفسیر آیه، «فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» چیست فرمود) آن زندگی با قناعت است.
حکمت ۲۳۰: راه به دست آوردن روزی (با آن کس که روزی به او روی آورده شراکت کنید، که او توانگری را سزاوارتر، و روی آمدن روزگار خوش را شایسته‌تر است.)
حکمت ۲۳۱: تعریف عدل و احسان (در تفسیر آیه ۹۰ سوره نحل «خدا به عدل و احسان فرمان می‌دهد» فرمود)
عدل، همان انصاف، و احسان، همان بخشش است.
حکمت ۲۳۲: ره‌آورد انفاق (آن کس که با دست کوتاه ببخشد، از دستی بلند پاداش گیرد.)
(می‌گویم: معنی سخن این است که آنچه انسان از اموال خود در راه خیر و نیکی انفاق می‌کند، هر چند کم باشد، خداوند پاداش او را بسیار می‌دهد، و منظور از «دو دست» در اینجا دو نعمت است، که امام علیه السلام بین نعمت پروردگار، و نعمت از ناحیه انسان، را با کوتاهی و بلندی فرق گذاشته است که نعمت و بخشش از ناحیه بنده را کوتاه، و از ناحیه خداوند را بلند قرار داده است، بدان جهت که نعمت خدا همیشگی و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا که نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمت‌ها است، بنا بر این تمام نعمت‌ها به نعمت‌های خدا باز می‌گردد، و از آن سرچشمه می‌گیرد).
حکمت ۲۳۳: پرهیز از آغازگری در مبارزه (به فرزندش امام مجتبی علیه السلام فرمود)
کسی را به پیکار دعوت نکن، اما اگر تو را به نبرد خواندند بپذیر، زیرا آغازگر پیکار تجاوزکار، و تجاوزکار شکست خورده است.
حکمت ۲۳۴: تفاوت اخلاقی مردان و زنان برخی از نیکوترین خلق و خوی زنان، زشت‌ترین اخلاق مردان است، مانند، تکبّر، ترس، بخل. هر گاه زنی متکبّر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمی‌دهد، و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می‌کند، و چون ترسان باشد از هر چیزی که به آبروی او زیان رساند فاصله می‌گیرد.
حکمت ۲۳۵: نشانه خردمندی (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان، پاسخ داد:)
خردمند آن است که هر چیزی را در جای خود می‌نهد. (گفتند پس جاهل را تعریف کن فرمود) با معرفی خردمند، جاهل را نیز شناساندم. (یعنی جاهل کسی که هر چیزی را در جای خود نمی‌گذارد، بنا بر این با ترک معرفی مجدّد، جاهل را شناساند).
حکمت ۲۳۶: زشتی دنیای حرام (به خدا سوگند این دنیای شما که به انواع حرام آلوده است، در دیده من از استخوان خوکی که در دست بیماری جذامی باشد، پست‌تر است.)
حکمت ۲۳۷: اقسام عبادت گروهی خدا را به امید بخشش پرستش کردند، که این پرستش بازرگانان است، و گروهی او را از روی ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است، و گروهی خدا را از روی سپاسگزاری پرستیدند و این پرستش آزادگان است.
حکمت ۲۳۸: مشکلات تشکیل خانواده زن و زندگی، همه‌اش زحمت و دردسر است و زحمت‌بارتر اینکه چاره‌ای جز بودن با او نیست.
حکمت ۲۳۹: زشتی سستی و سخن‌چینی هر کس تن به سستی دهد، حقوق را پایمال کند، و هر کس سخن‌چین را پیروی کند دوستی را به نابودی کشاند.
حکمت ۲۴۰: غصب و ویرانی سنگ غصبی در بنای خانه، مایه ویران شدن آن است.
(این سخن از رسول خدا نقل شده است، و اینکه سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السلام شبیه یکدیگرند جای شگفتی نیست برای اینکه هر دو از یک جا سرچشمه گرفته و در دو ظرف ریخته شده است).
حکمت ۲۴۱: آینده دردناک ستمکاران روزی که ستمدیده از ستمکار انتقام کشد، سخت‌تر از روزی است که ستمکار بر او ستم روا می‌داشت.
حکمت ۲۴۲: ارزش ترس از خداوند از خدا بترس هر چند اندک، و میان خود و خدا پرده‌ای قرار ده هر چند نازک.
حکمت ۲۴۳: روش صحیح پاسخگویی هرگاه پاسخ‌ها همانند و زیاد شد، پاسخ درست پنهان گردد.
حکمت ۲۴۴: مسؤولیت نعمت‌های الهی خدا را در هر نعمتی حقّی است، هر کس آن را بپردازد، فزونی یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهی کند، در خطر نابودی قرار گیرد.
حکمت ۲۴۵: کاستی قدرت و کنترل شهوت هنگامی که توانایی فزونی یابد، شهوت کاستی گیرد.
حکمت ۲۴۶: هشدار از پشت کردن نعمت‌ها از فرار نعمت‌ها بپرهیزید، زیرا هر گریخته‌ای باز نمی‌گردد.
حکمت ۲۴۷: ره‌آورد سخاوت بخشش بیش از خویشاوندی محبت آورد.
حکمت ۲۴۸: تقویت خوش‌بینی‌ها چون کسی به تو گمان نیک برد، خوش‌بینی او را تصدیق کن.
حکمت ۲۴۹: بهترین عمل‌ها بهترین کارها آن است که با ناخشنودی در انجام آن بکوشی.
حکمت ۲۵۰: خداشناسی در حوادث روزگار خدا را از سست شدن اراده‌های قوی، گشوده شدن گره‌های دشوار، و درهم شکسته شدن تصمیم‌ها، شناختم.
حکمت ۲۵۱: تلخی‌ها و شیرینی‌های دنیا و آخرت تلخکامی دنیا، شیرینی آخرت، و شیرینی دنیای حرام، تلخی آخرت است.
حکمت ۲۵۲: فلسفه احکام الهی خدا «ایمان» را برای پاکسازی دل از شرک، و «نماز» را برای پاک بودن از کبر و خودپسندی، و «زکات» را عامل فزونی روزی، و «روزه» را برای آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را برای نزدیکی و همبستگی مسلمانان، و «جهاد» را برای عزّت اسلام، و «امر به معروف» را برای اصلاح توده‌های ناآگاه، و «نهی از منکر» را برای بازداشتن بی‌خردان از زشتی‌ها، «صله رحم» را برای فراوانی خویشاوندان، و «قصاص» را برای پاسداری از خون‌ها، و اجرای «حدود» را برای بزرگداشت محرمات الهی، و ترک «می‌گساری» را برای سلامت عقل، و دوری از «دزدی» را برای تحقق عفّت، و ترک «زنا» را برای سلامت نسل آدمی، و ترک «لواط» را برای فزونی فرزندان، و «گواهی دادن» را برای به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را برای حرمت نگه‌داشتن راستی، و «سلام» کردن را برای امنیت از ترس‌ها، و «امامت» را برای سازمان یافتن امور امّت، و «فرمانبرداری از امام» را برای بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد.
حکمت ۲۵۳: روش سوگند دادن ستمکار آنگاه که خواستید ستمکاری را سوگند دهید از او بخواهید که بگوید «از جنبش و نیروی الهی بیزار است» زیرا اگر به دروغ سوگند خورد، پس از بیزاری، در کیفر او شتاب شود، امّا اگر در سوگند خود بگوید «به خدایی که جز او خدایی نیست» در کیفرش شتاب نگردد، چه او خدا را به یگانگی یاد کرد.
حکمت ۲۵۴: تلاش در انفاق‌های اقتصادی ای فرزند آدم خودت وصیّ مال خویش باش، امروز به گونه‌ای عمل کن که دوست داری پس از مرگت عمل کنند.
حکمت ۲۵۵: تندخویی و جنون تندخویی بی‌مورد نوعی دیوانگی است، زیرا که تندخو پشیمان می‌شود، و اگر پشیمان نشد پس دیوانگی او پایدار است.
حکمت ۲۵۶: حسادت و بیماری سلامت تن در دوری از حسادت است.
حکمت ۲۵۷: راه شاد کردن دیگران ای کمیل خانواده‌ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگواری، و شب‌ها در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایی که تمام صداها را می‌شنود، هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند.
حکمت ۲۵۸: صدقه و توانگری هر گاه تهیدست شدید با صدقه دادن، با خدا تجارت کنید.
حکمت 259: شناخت جایگاه وفاداری وفاداری با خیانتکاران نزد خدا نوعی خیانت، و خیانت به خیانتکاران نزد خدا وفاداری است.
حکمت ۲۶۰: پرهیز از مهلت دادن‌های خدا بسا احسان پیاپی خدا، گناهکار را گرفتار کند و پرده‌پوشی خدا او را مغرور سازد، و با ستایش مردم فریب خورد، و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن، مورد آزمایش قرار نداد.
حکمت ۲۶۱: مظلومیت امام علی علیه السلام (آن هنگام که تهاجم یاران معاویه به شهر انبار، و غارت کردن آن را شنید، تنها و پیاده به طرف پادگان نظامی کوفه «نخیله» حرکت کرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند ای امیر مؤمنان ما آنان را کفایت می‌کنیم، فرمود)
شما از انجام کار خود درمانده‌اید چگونه کار دیگری را برایم کفایت می‌کنید؟ اگر رعایای پیش از من از ستم حاکمان می‌نالیدند، امروز من از رعیت خود می‌نالم، گویی من پیرو، و آنان حکمرانند، یا من محکوم و آنان فرمانروایانند. وقتی سخن امام در یک سخنرانی طولانی که برخی از آن را در ضمن خطبه‌های گذشته آوردیم، به اینجا رسید. (دو نفر از یاران جلو آمدند و یکی گفت: من جز خود و برادرم را در اختیار ندارم، ای امیر المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهی انجام دهم، امام فرمود) شما کجا و آنچه من می‌خواهم کجا.
حکمت ۲۶۲: مشکل حق‌ناشناسی (حارث بن حوت نزد امام آمد و گفت: آیا چنین پنداری که من اصحاب جمل را گمراه می‌دانم؟ چنین نیست؟ امام فرمود)
ای حارث تو زیر پای خود را دیدی، اما به پیرامونت نگاه نکردی، پس سرگردان شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی می‌باشند و باطل را نیز نشناختی تا باطل‌گرایان را بدانی. (حارث گفت: من و سعد بن مالک، و عبد اللّه بن عمر، از جنگ کنار می‌رویم، امام فرمود) همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را یاری کردند، و نه باطل را خوار ساختند.
حکمت ۲۶۳: مشکل هم‌نشینی با قدرتمندان همنشین پادشاه، شیرسواری را ماند که دیگران حسرت منزلت او را دارند، ولی خود می‌داند که در جای خطرناکی قرار گرفته است.
حکمت ۲۶۴: نیکی به بازماندگان دیگران به بازماندگان دیگران نیکی کنید، تا حرمت بازماندگان شما را نگاه دارند.
حکمت ۲۶۵: گفتار حکیمان و درمان گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان، و اگر نادرست، درد جان است.
حکمت ۲۶۶: روش صحیح پاسخ دادن (شخصی از امام پرسید که ایمان را تعریف کن)
فردا نزد من بیا تا در جمع مردم پاسخ گویم، که اگر تو گفتارم را فراموش کنی دیگری آن را در خاطرش سپارد، زیرا گفتار چونان شکار رمنده است، یکی آن را به دست آورد، و دیگری آن را از دست می‌دهد. (پاسخ امام در حکمت ۳۱ آمد که آن را نقل کردیم که ایمان را بر چهار شعبه تقسیم کرد).
حکمت ۲۶۷: پرهیز از حرص‌ورزی در کسب روزی ای فرزند آدم اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا، زیرا اگر روز نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزی تو را خواهد رساند.
حکمت ۲۶۸: اعتدال در دوستی‌ها و دشمنی‌ها در دوستی با دوست مدارا کن، شاید روزی دشمن تو گردد، و در دشمنی با دشمن نیز مدارا کن، زیرا شاید روزی دوست تو گردد.
حکمت ۲۶۹: روش برخورد با دنیا مردم در دنیا دو دسته‌اند، یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگان خویش از تهیدستی هراسان، و از تهیدستی خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست می‌دهد. و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار می‌کند، و نعمت‌های دنیا نیز بدون تلاش به او روی می‌آورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان می‌گردد، و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح می‌کند، و حاجتی را از خدا درخواست نمی‌کند جز آن که روا می‌گردد.
حکمت ۲۷۰: ضرورت حفظ اموال کعبه (در زمان حکومت عمر، نسبت به فراوانی زیور و زینت‌های کعبه صحبت شد، گروهی گفتند آنها را برای لشکر اسلام مصرف کن، کعبه زر و زینت نمی‌خواهد، وقتی از امیر المؤمنین علیه السلام پرسیدند، فرمود)
همانا قرآن بر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم هنگامی نازل گردید که اموال چهار قسم بود، اموال مسلمانان، که آن را بر اساس سهم هر یک از وارثان، تقسیم کرد، و غنیمت جنگی که آن را به نیازمندانش رساند، و خمس، که خدا جایگاه مصرف آن را تعیین فرمود، و صدقات، که خداوند راه‌های بخشش آن را مشخص فرمود. و زیورآلات و زینت کعبه از اموالی بودند که خدا آن را به حال خود گذاشت، نه از روی فراموشی آن را ترک کرد، و نه از چشم خدا پنهان بود، تو نیز آن را به حال خود واگذار چنانکه خدا و پیامبرش آن را بحال خود واگذاشتند. (عمر گفت: اگر تو نبودی رسوا می‌شدیم، و متعرض زیورآلات کعبه نشد).
حکمت ۲۷۱: روش صحیح قضاوت (دو نفر دزد را خدمت امام آوردند که از بیت‌المال دزدی کرده بودند، یکی برده مردم، و دیگری برده‌ای جزو بیت‌المال بود، امام فرمود)
برده‌ای که از بیت‌المال است حدّی بر او نیست، زیرا مال خدا مقداری از مال خدا را خورده است، اما دیگری باید حدّ دزدی با شدت بر او اجرا گردد (سپس دست او را برید).
حکمت ۲۷۲: ضرورت استقامت در برداشتن کجی‌ها اگر از این فتنه‌ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگونی‌های بسیار پدید می‌آورم.
حکمت ۲۷۳: ضرورت توکل به خداوند به یقین بدانید خداوند برای بنده خود هر چند با سیاست و سخت‌کوش و در طرح و نقشه نیرومند باشد، بیش از آنچه که در علم الهی وعده فرمود، قرار نخواهد داد، و میان بنده، هر چند ناتوان و کم‌سیاست باشد، و آنچه در قرآن برای او رقم زده حایلی نخواهد گذاشت، هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد، از همه مردم آسوده‌تر است و سود بیشتری خواهد برد. و آن که آن را واگذارد و در آن شک کند، از همه مردم گرفتارتر و زیانکارتر است، چه بسا نعمت داده شده‌ای که گرفتار عذاب شود، و بسا گرفتاری که در گرفتاری ساخته شده و آزمایش گردد، پس ای کسی که از این گفتار بهرمند می‌شوی، بر شکرگزاری بیفزای، و از شتاب بی‌جا دست بردار، و به روزی رسیده قناعت کن.
حکمت ۲۷۴: ضرورت عمل‌گرایی علم خود را نادانی، و یقین خود را شک و تردید مپندارید، پس هر گاه دانستید عمل کنید، و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.
حکمت ۲۷۵: ضد ارزش‌های اخلاقی طمع به هلاکت می‌کشاند و نجات نمی‌دهد، و به آنچه ضمانت کند، وفادار نیست، و بسا نوشنده آبی که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد، و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت می‌کنند، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوه‌بارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصیرت را کور می‌کند، و آنچه روزی هر کسی است بی‌جستجو خواهد رسید.
حکمت ۲۷۶: پرهیز از دورویی‌ها خدایا به تو پناه می‌برم که ظاهر من در برابر دیده‌ها نیکو، و درونم در آنچه که از تو پنهان می‌دارم، زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی، توجه مردم را به خود جلب نمایم، و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده به سوی تو آیم، تا به بندگانت نزدیک، و از خشنودی تو دور گردم.
حکمت ۲۷۷: سوگند امام علیه السلام نه، سوگند به خدایی که با قدرت او شب تاریک را به سر بردیم که روز سپیدی در پی داشت، چنین و چنان نبود.
حکمت ۲۷۸: ارزش تداوم عمل کار اندکی که ادامه یابد، از کار بسیاری که از آن به ستوه آیی امیدوارکننده‌تر است.
حکمت ۲۷۹: شناخت جایگاه واجبات و مستحبات هر گاه مستحبات به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.
حکمت ۲۸۰: یاد قیامت و آمادگی کسی که به یاد سفر طولانی آخرت باشد خود را آماده می‌سازد.
حکمت ۲۸۱: برتری عقل از مشاهده چشم اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشم‌ها دروغ می‌نمایاند، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمی‌کند.
حکمت ۲۸۲: غرور، آفت پندپذیری میان شما و پندپذیری، پرده‌ای از غرور و خودخواهی وجود دارد.
حکمت ۲۸۳: علل سقوط جامعه جاهلان شما پر تلاش، و آگاهان شما تن‌پرور و کوتاهی ورزند.
حکمت ۲۸۴: دانش نابودکننده عذرها دانش، راه عذرتراشی را بهانه‌جویان بسته است.
حکمت ۲۸۵: ضرورت استفاده از فرصت‌ها آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند، و آنان که مهلت دارند کوتاهی می‌ورزند.
حکمت ۲۸۶: سرانجام خوشی‌ها مردم چیزی را نگفتند خوش باد، جز آن که روزگار، روز بدی را برای او تدارک دید.
حکمت ۲۸۷: مشکل درک قضا و قدر (از قدر پرسیدند، پاسخ داد:)
راهی است تاریک، آن را می‌پیمایید، و دریایی است ژرف، وارد آن نشوید، و رازی است خدایی، خود را به زحمت نیندازید.
حکمت ۲۸۸: جهل و خواری هر گاه خدا بخواهد بنده‌ای را خوار کند، دانش را از او دور سازد.
حکمت ۲۸۹: الگوی کامل انسانیت در گذشته برادری دینی داشتم که در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنیای حرام در چشم او بی‌ارزش می‌نمود، و از شکم‌بارگی دور بود، پس آنچه را نمی‌یافت آرزو نمی‌کرد، و آنچه را می‌یافت زیاده‌روی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود، اما گاهی که لب به سخن می‌گشود بر دیگر سخنوران برتری داشت، و تشنگی پرسش‌کنندگان را فرو می‌نشاند. به ظاهر ناتوان و مستضعف می‌نمود، اما در برخورد جدی چونان شیر پیشه می‌خروشید، یا چون مار بیابانی به حرکت در می‌آمد. تا پیش قاضی نمی‌رفت دلیلی مطرح نمی‌کرد، و کسی را که عذری داشت سرزنش نمی‌کرد، تا آن که عذر او را می‌شنید، از درد شکوه نمی‌کرد، مگر پس از تندرستی و بهبودی، آنچه عمل می‌کرد می‌گفت، و بدانچه عمل نمی‌کرد چیزی نمی‌گفت، اگر در سخن گفتن بر او پیشی می‌گرفتند در سکوت مغلوب نمی‌گردید. و بر شنیدن بیشتر از سخن گفتن حریص بود. اگر بر سر دو راهی دو کار قرار می‌گرفت، می‌اندیشید که کدام یک با خواسته نفس نزدیک‌تر است با آن مخالفت می‌کرد، پس بر شما باد روی آوردن به این‌گونه از ارزش‌های اخلاقی، و با یکدیگر در کسب آنها رقابت کنید، و اگر نتوانستید، بدانید که به دست آوردن برخی از آن ارزش‌های اخلاقی بهتر از رها کردن همه است.
حکمت ۲۹۰: مسؤولیت نعمت‌ها اگر خدا بر گناهان وعده عذاب هم نمی‌داد، لازم بود به خاطر سپاسگزاری از نعمت‌هایش نافرمانی نشود.
حکمت 291: روش تسلیت گفتن (جهت تسلیت گفتن به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش)
ای اشعث اگر برای پسرت اندوهناکی، به خاطر پیوند خویشاوندی سزاواری، اما اگر شکیبا باشی هر مصیبتی را نزد خدا پاداشی است. ای اشعث اگر شکیبا باشی تقدیر الهی بر تو جاری می‌شود و تو پاداش داده خواهی شد و اگر بی‌تابی کنی نیز تقدیر الهی بر تو جاری می‌شود و تو گناهکاری. ای اشعث پسرت تو را شاد می‌ساخت و برای تو گرفتاری و آزمایش بود، و مرگ او تو را اندوهگین کرد در حالی که برای تو پاداش و رحمت است.
حکمت ۲۹۲: عزای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و بی‌تابی‌ها (به هنگام دفن رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)
همانا شکیبایی نیکوست جز در غم از دست دادنت، و بی‌تابی ناپسند است جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ، و مصیبت‌های پیش از تو و پس از تو ناچیزند.
حکمت ۲۹۳: دوستی با احمق هرگز همنشین بی‌خرد مباش، که کار زشت خود را زیبا جلوه داده، دوست دارد تو همانند او باشی.
حکمت ۲۹۴: فاصله میان شرق و غرب (از فاصله میان مشرق و مغرب پرسیدند، فرمود:)
به اندازه یک روز رفتن خورشید.
حکمت ۲۹۵: شناخت دوستان و دشمنان دوستان تو سه گروه‌اند، و دشمنان تو نیز سه دسته‌اند، اما دوستانت: دوست تو و دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو است، و اما دشمنانت، پس دشمن تو، و دشمن دوست تو، و دوست دشمن تو است.
حکمت ۲۹۶: پرهیز از دشمنی‌ها (شخصی را دید که چنان بر ضد دشمنش می‌کوشید که به خود زیان می‌رسانید، فرمود:)
تو مانند کسی هستی که نیزه در بدن خود فرو برد تا دیگری را که در کنار اوست بکشد.
حکمت ۲۹۷: ضرورت عبرت گرفتن عبرت‌ها چقدر فراوانند و عبرت‌پذیران چه اندک.
حکمت ۲۹۸: اعتدال در دشمنی‌ها کسی که در دشمنی زیاده‌روی کند گناهکار، و آن کس که در دشمنی کوتاهی کند ستمکار است، و هر کس که بی‌دلیل دشمنی کند نمی‌تواند با تقوا باشد.
حکمت ۲۹۹: نماز در نگرانی‌ها آنچه که بین من و خدا نارواست اگر انجام دهم و مهلت دو رکعت نماز داشته باشم که از خدا عافیت طلبم، مرا اندوهگین نخواهد ساخت.
حکمت ۳۰۰: شگفتی روزی بندگان (از امام پرسیدند چگونه خدا با فراوانی انسان‌ها به حسابشان رسیدگی می‌کند؟ پاسخ داد:)
آن چنانکه با فراوانی آنان روزیشان می‌دهد. (و باز پرسیدند چگونه به حساب انسان‌ها رسیدگی می‌کند که او را نمی‌بینند؟ فرمود) همان گونه که آنان را روزی می‌دهد و او را نمی‌بینند.
حکمت ۳۰۱: احتیاط در فرستادن پیک‌ها و نامه‌ها فرستاده تو بیانگر میزان عقل تو، و نامه تو گویاترین سخنگوی تو است.
حکمت ۳۰۲: نیاز انسان به دعا آن کس که به شدت گرفتار دردی است نیازش به دعا بیشتر از تندرستی است که از بلا در امان است نمی‌باشد.
حکمت ۳۰۳: ارزش دنیا دوستی مردم فرزندان دنیا هستند و هیچ کس را بر دوستی مادرش نمی‌توان سرزنش کرد.
حکمت ۳۰۴: ضرورت پاسخ دادن به درخواست‌ها نیازمندی که به تو روی آورده فرستاده خداست، کسی که از یاری او دریغ کند، از خدا دریغ کرده، و آن کس که به او بخشش کند، به خدا بخشیده است.
حکمت ۳۰۵: غیرتمندی و ترک زنا غیرتمند هرگز زنا نمی‌کند.
حکمت ۳۰۶: نگه‌دارندگی أجل اجل، نگهبان خوبی است. (می‌گویم: معنای سخن امام این است که انسان بر کشته شدن فرزندان بردباری می‌کند اما در غارت و ربوده شدن اموال بردبار نیست.)
حکمت ۳۰۷: مشکل مال غارت شده آدم داغدار می‌خوابد، اما مال غارت شده، نمی‌خوابد. (می‌گویم: (معنای سخن امام علیه السلام این است که انسان بر کشته شدن فرزندان بردباری می‌کند اما در غارت و ربوده شدن اموال بردبار نیست).
حکمت ۳۰۸: ره‌آورد دوستی پدران دوستی میان پدران، سبب خویشاوندی فرزندان است، و خویشاوندی به دوستی نیازمندتر است از دوستی به خویشاوندی.
حکمت ۳۰۹: ارزش گمان مؤمن از گمان مؤمنان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است.
حکمت ۳۱۰: ضرورت اطمینان به وعده‌های الهی ایمان بنده‌ای درست نباشد جز آن که اعتماد او به آنچه در دست خداست بیشتر از آن باشد که در دست اوست.
حکمت ۳۱۱: نفرین امام علیه السلام (چون به شهر بصره رسید خواست انس بن مالک را به سوی طلحه و زبیر بفرستد تا آنچه از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم در باره آنان شنیده یادشان آورد، انس، سر باز زد و گفت من آن سخن پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم را فراموش کردم، فرمود)
اگر دروغ می‌گویی خداوند تو را به بیماری برص (سفیدی روشن) دچار کند که عمامه آن را نپوشاند. (پس از نفرین امام (ع)، انس به بیماری برص در سر و صورت دچار شد، که همواره نقاب می‌زد).
حکمت ۳۱۲: روانشناسی عبادات دل‌ها را روی آوردن و نشاط، و پشت کردن و فراری است، پس آنگاه که نشاط دارند آن را بر انجام مستحبات وادارید، و آنگاه که پشت کرده بی‌نشاط است، به انجام واجبات قناعت کنید.
حکمت ۳۱۳: جامعیت قرآن در قرآن اخبار گذشتگان، و آیندگان، و احکام مورد نیاز زندگی‌تان وجود دارد.
حکمت ۳۱۴: روش برخورد با متجاوز سنگ را از همان جایی که دشمن پرت کرده، باز گردانید، که شر را جز شر پاسخی نیست.
حکمت ۳۱۵: روش نویسندگی (به نویسنده خود عبید اللّه بن ابی رافع دستور داد)
در دوات، لیقه بینداز، نوک قلم را بلند گیر، میان سطرها فاصله بگذار، و حروف را نزدیک به یکدیگر بنویس، که این شیوه برای زیبایی خط بهتر است.
حکمت ۳۱۶: پیشوایی مؤمنان و تبهکاران من پیشوای مؤمنان، و مال، پیشوای تبهکاران است. (می‌گویم: (معنای سخن امام این است که مؤمنان از من پیروی می‌کنند و بدکاران پیرو مال می‌باشند آنگونه که زنبوران عسل از رئیس خود اطاعت دارند).
حکمت ۳۱۷: اختلاف مسلمین و انحراف یهودیان (شخصی یهودی به امام گفت: هنوز پیامبرتان را دفن نکرده، در باره‌اش اختلاف کردید، امام فرمود:)
ما در باره آنچه که از او رسیده اختلاف کردیم، نه در خود او، اما شما یهودیان، هنوز پای شما پس از نجات از دریای نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید: «برای ما خدایی بساز، چنانکه بت پرستان خدایی دارند» و پیامبر شما گفت: «شما مردمی نادانید».
حکمت ۳۱۸: قاطعیت در مبارزات (از امام پرسیدند، با کدام نیرو بر حریفان خود پیروز شدی فرمود)
کسی را ندیدم جز آن که مرا در شکست خود یاری می‌داد. (می‌گویم: (امام به این نکته اشاره کرد که هیبت و ترس او در دل‌ها جای می‌گرفت).
حکمت ۳۱۹: ره‌آورد شوم تهیدستی (به پسرش محمد حنفیه سفارش کرد)
ای فرزند من از تهیدستی بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دین انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنی است.
حکمت ۳۲۰: روش صحیح پرسیدن (شخصی مسئله پیچیده‌ای سؤال کرد، فرمود)
برای فهمیدن بپرس، نه برای آزار دادن، که نادان آموزش گیرنده، همانند داناست، و همانا دانای بی‌انصاف چون نادان بهانه‌جو است.
حکمت ۳۲۱: قاطعیت رهبری در مشورت (عبد اللّه بن عباس در مسئله‌ای نظر داد که امام آن را قبول نداشت و فرمود)
بر تو است که رأی خود را به من بگویی، و من باید پیرامون آن بیندیشم، آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم باید اطاعت کنی.
حکمت ۳۲۲: ضرورت تقویت روحیه مردم پس از جنگ (وقتی امام از جنگ صفّین باز می‌گشت به محله شبامیان رسید، آواز گریه زنان بر کشتگان جنگ را شنید، ناگاه حرب بن شرحبیل شبامی بزرگ قبیله شبامیان خدمت امام رسید به او فرمود)
آیا آن گونه که می‌شنوم، زنان شما بر شما چیره شده‌اند؟ چرا آنان را از گریه و زاری باز نمی‌دارید؟ (حرب پیاده و امام سوار بر اسب می‌رفتند، به او فرمود) باز گرد، که پیاده رفتن رییس قبیله‌ای چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونی مؤمن است.
حکمت ۳۲۳: علل انحراف خوارج (در جنگ نهروان هنگامی که از کنار کشتگان خوارج می‌گذشت فرمود)
بدا به حال شما آن که شما را فریب داد به شما زیان رساند. (پرسیدند چه کسی آنان را فریفت، ای امیر المؤمنین علیه السلام فرمود) شیطان گمراه‌کننده، و نفسی که به بدی فرمان می‌دهد، آنان را با آرزوها مغرور ساخت، و راه گناه را بر ایشان آماده کرد، و به آنان وعده پیروزی داد، و سرانجام به آتش جهنم گرفتارشان کرد.
حکمت ۳۲۴: خداترس در خلوتگاه‌ها از نافرمانی خدا در خلوت‌ها بپرهیزید، زیرا همان که گواه است، داوری کند.
حکمت ۳۲۵: اندوه عزای محمد بن ابی بکر (آنگاه که خبر کشته شدن محمد بن ابی بکر را به او دادند فرمود)
همانا اندوه ما بر شهادت او، به اندازه شادی شامیان است، جز آن که از آنان یک دشمن، و از ما یک دوست کم شد.
حکمت ۳۲۶: مهلت پذیرش توبه عمری که خدا از فرزند آدم پوزش را می‌پذیرد شصت سال است.
حکمت ۳۲۷: پیروزی‌های دروغین پیروز نشد آن کس که گناه بر او چیرگی یافت، و آن کس که با بدی پیروز شد شکست خورده است.
حکمت ۳۲۸: وظیفه سرمایه‌داران همانا خدای سبحان روزی فقراء را در اموال سرمایه‌داران قرار داده است، پس فقیری گرسنه نمی‌ماند جز به کامیابی توانگران، و خداوند از آنان در باره گرسنگی گرسنگان خواهد پرسید.
حکمت ۳۲۹: بی‌نیازی از عذرخواهی بی‌نیازی از عذرخواهی، گرامی‌تر از عذر راستین است.
حکمت ۳۳۰: مسؤولیت نعمت‌ها کمترین حق خدا بر عهده شما اینکه از نعمت‌های الهی در گناهان یاری نگیرید.
حکمت ۳۳۱: ارزش اطاعت و بندگی خدای سبحان طاعت را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان، کوتاهی کنند.
حکمت ۳۳۲: مسؤولیت رهبری حاکم اسلامی، پاسبان خدا در زمین اوست.
حکمت ۳۳۳: روانشناسی مؤمن (در توصیف مؤمن فرمود)
شادی مؤمن در چهره او، و اندوه وی در دلش پنهان است، سینه‌اش از هر چیزی فراخ‌تر، و نفس او از هر چیزی خوارتر است. برتری‌جویی را زشت، و ریاکاری را دشمن می‌شمارد، اندوه او طولانی، و همت او بلند است، سکوتش فراوان، و وقت او با کار گرفته است، شکرگزار و شکیبا و ژرف اندیش است. از کسی درخواست ندارد و نرم‌خو و فروتن است، نفس او از سنگ خارا سخت‌تر اما در دینداری از بنده خوارتر است.
حکمت ۳۳۴: یاد مرگ و آرزوها اگر بنده خدا اجل و پایان کارش را می‌دید، با آرزو و فریب آن دشمنی می‌ورزید.
حکمت ۳۳۵: آفات اموال برای هر کسی در مال او دو شریک است: وارث، و حوادث.
حکمت ۳۳۶: مسؤولیت وعده دادن کسی که چیزی از او خواسته‌اند تا وعده نداده آزاد است.
حکمت ۳۳۷: ضرورت عمل‌گرایی دعوت‌کننده بی‌عمل، چون تیرانداز بدون کمان است.
حکمت ۳۳۸: اقسام علم علم دو گونه است: علم فطری و علم اکتسابی، علم اکتسابی اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود.
حکمت ۳۳۹: قدرت و حاکمیت اندیشه استواری رأی با کسی است که قدرت و دارایی دارد، با روی آوردن قدرت، روی آورد، و با پشت کردن آن روی بر تابد.
حکمت ۳۴۰: ارزش پاکدامنی و شکرگزاری پاکدامنی زیور تهیدستی، و شکرگزاری زیور بی‌نیازی (ثروتمندی) است.
حکمت ۳۴۱: روز دردناک ظالم روز انتقام گرفتن از ظالم سخت‌تر از ستمکاری بر مظلوم است.
حکمت ۳۴۲: راه بی‌نیازی برترین بی‌نیازی و دارایی، نومیدی است از آنچه در دست مردم است.
حکمت ۳۴۳: شناخت مردم و ضدّ ارزش‌ها گفتارها نگهداری می‌شود، و نهان‌ها آشکار، و هر کسی در گرو اعمال خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفت‌هایند جز آن را که خدا نگهدارد، درخواست‌کنندگانشان مردم آزار، و پاسخگویان به زحمت و رنج دچارند، و آن کس که در اندیشه از همه برتر است با اندک خشنودی یا خشمی از رأی خود باز می‌گردد. و آن کس که از همه استوارتر است از نیم نگاهی ناراحت شود یا کلمه‌ای او را دگرگون سازد.
حکمت ۳۴۴: ضرورت توجه به فناپذیری دنیا ای مردم از خدا بترسید، چه بسا آرزومندی که به آرزوی خود نرسید، و سازنده ساختمانی که در آن مسکن نکرد، و گردآورنده‌ای که زود آنچه را گرد آورده رها خواهد کرد، شاید که از راه باطل گرد آورده، و یا حق دیگران را باز داشته، و با حرام به هم آمیخته، که گناهش بر گردن اوست، و با سنگینی بار گناه در می‌گذرد، و با پشیمانی و حسرت به نزد خدا می‌رود که: «در دنیا و آخرت زیان کرده و این است زیانکاری آشکار».
حکمت ۳۴۵: یکی از راه‌های پاک ماندن دست نیافتن به گناه نوعی عصمت است.
حکمت ۳۴۶: مشکلات درخواست کردن آبروی تو چون یخی جامد است که درخواست آن را قطره قطره آب می‌کند، پس بنگر که آن را نزد چه کسی فرو می‌ریزی.
حکمت ۳۴۷: جایگاه ستایش ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعی چاپلوسی، و کمتر از آن، درماندگی یا حسادت است.
حکمت ۳۴۸: سخت‌ترین گناه سخت‌ترین گناه، آن که گناهکار آن را کوچک بشمارد.
حکمت ۳۴۹: الگوی انسان کامل آن کس که در عیب خود بنگرد از عیب‌جویی دیگران باز ماند، و کسی که به روزی خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگین نباشد، و کسی که شمشیر ستم بر کشد با آن کشته شود، و آن کس که در کارها خود را به رنج اندازد خود را هلاک سازد، و هر کس خود را در گرداب‌های بلا افکند غرق گردد، و هر کس به جاهای بد نام قدم گذاشت متّهم گردید. و کسی که زیاد سخن می‌گوید زیاد هم اشتباه دارد، و هر کس که بسیار اشتباه کرد، شرم و حیاء او اندک است، و آن که شرم او اندک، پرهیزکاری او نیز اندک خواهد بود، و کسی که پرهیزکاری او اندک است دلش مرده، و آن که دلش مرده باشد. در آتش جهنم سقوط خواهد کرد. و آن کس که زشتی‌های مردم را بنگرد، و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتی‌ها را مرتکب شود، پس او احمق واقعی است. قناعت، مالی است که پایان نیابد، و آن کس که فراوان به یاد مرگ باشد در دنیا به اندک چیزی خشنود است، و هر کس بداند که گفتار او نیز از اعمال او به حساب می‌آید جز به ضرورت سخن نگوید.
حکمت ۳۵۰: روانشناسی مردان ستمکار مردم ستمکار را سه نشان است: با سرکشی به ما فوق خود ستم روا دارد، و به زیردستان خود با زور و چیرگی ستم می‌کند، و ستمکاران را یاری می‌دهد.
حکمت ۳۵۱: امیدواری در سختی‌ها چون سختی‌ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید، و آن هنگام که حلقه‌های بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد.
حکمت ۳۵۲: اعتدال در پرداخت به امور خانواده (به برخی از یاران خود فرمود)
بیشترین اوقات زندگی را به زن و فرزندت اختصاص مده، زیرا اگر زن و فرزندت از دوستان خدا باشند خدا آنها را تباه نخواهد کرد، و اگر دشمنان خدایند، چرا غم دشمنان خدا را می‌خوری؟
حکمت ۳۵۳: بزرگترین عیب بزرگ‌ترین عیب آن که چیزی را که در خود داری، بر دیگران عیب بشماری.
حکمت ۳۵۴: روش تبریک گفتن در تولد فرزند (در حضور امام، شخصی با این عبارت، تولد نوزادی را تبریک گفت «قدم دلاوری یکّه سوار مبارک باد» چنین مگو بلکه بگو:
خدای بخشنده را شکرگزار، و نوزاد بخشیده بر تو مبارک، امید که بزرگ شود و از نیکوکاری‌اش بهرمند گردی.
حکمت ۳۵۵: پرهیز از تجمل‌گرایی (وقتی یکی از کارگزاران امام خانه با شکوهی ساخت به او فرمود)
سکّه‌های طلا و نقره سر بر آورده خود را آشکار ساختند، همانا ساختمان مجلّل بی‌نیازی و ثروتمندی تو را می‌رساند.
حکمت ۳۵۶: قدرت خداوند در روزی رسانی (از امام پرسیدند اگر در خانه مردی را به رویش بندند، روزی او از کجا خواهد آمد؟ فرمود)
از آن جایی که مرگ او می‌آید.
حکمت ۳۵۷: روش تسلیت گفتن (مردمی را در مرگ یکی از خویشاوندانشان چنین تسلیت گفت)
مردن از شما آغاز نشده، و به شما نیز پایان نخواهد یافت. این دوست شما به سفر می‌رفت، اکنون پندارید که به یکی از سفرها، رفته، اگر او باز نگردد، شما به سوی او خواهید رفت.
حکمت ۳۵۸: مسؤولیت نعمت‌ها ای مردم، باید خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه کیفر، ترسان بنگرد. زیرا کسی که رفاه و گشایش را زمینه گرفتار شدن خویش نداند، پس خود را از حوادث ترسناک ایمن می‌پندارد، و آن کس که تنگدستی را آزمایش الهی نداند پاداشی را که امیدی به آن بود از دست خواهد داد.
حکمت ۳۵۹: راه خودسازی ای اسیران آرزوها، بس کنید زیرا صاحبان مقامات دنیا را تنها دندان حوادث روزگار به هراس افکند، ای مردم کار تربیت خود را خود بر عهده گیرید، و نفس را از عادت‌هایی که به آن حرص دارد باز گردانید.
حکمت ۳۶۰: ضرورت پرهیز از بدگمانی شایسته نیست به سخنی که از دهان کسی خارج شد، گمان بد ببری، چرا که برای آن برداشت نیکویی می‌توان داشت.
حکمت ۳۶۱: روش خواستن از خدا هر گاه از خدای سبحان درخواستی داری، ابتدا بر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم درود بفرست، سپس حاجت خود را بخواه، زیرا خدا بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت درخواست شده، یکی را برآورد و دیگری را باز دارد.
حکمت ۳۶۲: ضرورت پرهیز از جدال و درگیری هر کس که از آبروی خود بیمناک است از جدال بپرهیزد.
حکمت ۳۶۳: نشانه بی‌خردی شتاب پیش از توانایی بر کار، و سستی پس از به دست آوردن فرصت از بی‌خردی است.
حکمت ۳۶۴: جایگاه پرسیدن از آنچه پدید نیامده نپرس، که آنچه پدید آمده برای سرگرمی تو کافی است.
حکمت ۳۶۵: ارزش‌های اخلاقی اندیشه، آینه‌ای شفاف و عبرت از حوادث، بیم‌دهنده‌ای خیراندیش است، و تو را در ادب کردن نفس همان بس که از آنچه انجام دادنش را برای دیگران نمی‌پسندی بپرهیزی.
حکمت ۳۶۶: هماهنگی علم و عمل علم و عمل پیوندی نزدیک دارند. و کسی که دانست باید به آن عمل کند، چرا که علم، عمل را فراخواند، اگر پاسخش داد می‌ماند و گر نه کوچ می‌کند.
حکمت ۳۶۷: روش برخورد با دنیا ای مردم، کالای دنیای حرام چون برگ‌های خشکیده و با خیز است، پس از چراگاه آن دوری کنید، که دل کندن از آن لذت‌بخش‌تر از اطمینان داشتن به آن است، و به قدر ضرورت از دنیا برداشتن بهتر از جمع‌آوری سرمایه فراوان است. آن کس که از دنیا زیاد برداشت به فقر محکوم است، و آن کس که خود را از آن بی‌نیاز انگاشت در آسایش است، و آن کس که زیور دنیا دیدگانش را خیره سازد دچار کور دلی گردد، و آن کس که به دنیای حرام عشق ورزید، درونش پر از اندوه شد، و غم و اندوه‌ها در خانه دلش رقصان گشت، که از سویی سرگرمش سازند، و از سویی دیگر رهایش نمایند، تا آنجا که گلویش را گرفته در گوشه‌ای بمیرد، رگ‌های حیات او قطع شده، و نابود ساختن او بر خدا آسان، و به گور انداختن او به دست دوستان است. اما مؤمن با چشم عبرت به دنیا می‌نگرد، و از دنیا به اندازه ضرورت برمی‌دارد، و سخن دنیا را از روی دشمنی می‌شنود، چرا که تا گویند سرمایه‌دار شد، گویند تهیدست گردید، و تا در زندگی شاد می‌شوند، با فرا رسیدن مرگ غمگین می‌گردند، و این اندوه چیزی نیست که روز پریشانی و نومیدی هنوز نیامده است.
حکمت ۳۶۸: فلسفه کیفر و پاداش همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و کیفر را بر نافرمانی قرار داد، تا بندگان را از عذابش برهاند، و به سوی بهشت کشاند.
حکمت ۳۶۹: خبر از مسخ ارزش‌ها روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی، و از اسلام جز نامی، باقی نخواهد ماند. مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان، اما از هدایت ویران است. مسجدنشینان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد، بدترین مردم زمین می‌باشند، که کانون هر فتنه، و جایگاه هر گونه خطاکاری‌اند، هر کس از فتنه بر کنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه‌ها کشانند، که خدای بزرگ فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه‌ای بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند» و چنین کرده است، و ما از خدا می‌خواهیم که از لغزش غفلت‌ها در گذرد.
حکمت ۳۷۰: هدفداری انسان و ضرورت تقوا (نقل کردند که امام علیه السلام کمتر بر منبری می‌نشست که پیش از سخن این عبارت را نگوید:)
ای مردم از خدا بترسید، هیچ کس بیهوده آفریده نشد تا به بازی پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته‌اند تا خود را سرگرم کارهای بی‌ارزش نماید، و دنیایی که در دیده‌ها زیباست، جایگزین آخرتی نشود که آن را زشت می‌انگارند، و مغروری که در دنیا به بالاترین مقام رسیده، چون کسی نیست که در آخرت به کمترین نصیبی رسیده است.
حکمت ۳۷۱: ارزش‌های والای اخلاقی هیچ شرافتى برتر از اسلام، و هیچ عزّتى گرامى‌تر از تقوا، و هیچ سنگرى نیکوتر از پارسایى، و هیچ شفاعت کننده‌ای کارسازتر از توبه، و هیچ گنجى بى‌نیاز کننده‏تر از قناعت، و هیچ مالى در فقر زدایى، از بین برنده‏تر از رضایت دادن به روزى نیست. و کسى که به اندازه کفایت زندگى از دنیا بردارد به آسایش دست یابد، و آسوده خاطر گردد، در حالى که دنیا پرستى کلید دشوارى، و مرکب رنج و گرفتارى است، و حرص ورزى و خود بزرگ بینى و حسادت، عامل بى‌پروایى در گناهان است، و بدى، جامع تمام عیب‌ها است.
حکمت ۳۷۲: عوامل استحکام دین و دنیا (به جابر بن عبد اللَّه انصاری فرمود)
ای جابر استواری دین و دنیا به چهار چیز است: عالمی که به علم خود عمل کند، و جاهلی که از آموختن سرباز نزند، و بخشنده‌ای که در بخشش بخل نورزد، و فقیری که آخرت خود را به دنیا نفروشد. پس هر گاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نیاورد، هر گاه بی‌نیاز در بخشش بخل ورزد، تهیدست آخرت خویش را به دنیا فروشد. ای جابر کسی که نعمت‌های فراوان خدا به او روی کرد، نیازهای فراوان مردم نیز به او روی آورد، پس اگر صاحب نعمتی حقوق واجب الهی را بپردازد، خداوند نعمت‌ها را بر او جاودانه سازد، و آن کس که حقوق واجب الهی در نعمت‌ها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودی کشاند.
حکمت ۳۷۳: مراحل امر به معروف و نهی از منکر (ابن جریر طبری در تاریخ خود از عبد الرحمن بن ابی لیلی فقیه نقل کرد، که برای مبارزه با حجاج به کمک ابن اشعث برخاست، برای تشویق مردم گفت من از علی علیه السلام «که خداوند درجاتش را در میان صالحان بالا برد، و ثواب شهیدان و صدیقین به او عطا فرماید» در حالی که با شامیان روبرو شدیم شنیدم که فرمود)
ای مؤمنان هر کس تجاوزی را بنگرد، و شاهد دعوت به منکری باشد، و در دل آن را انکار کند خود را از آلودگی سالم داشته است، و هر کس با زبان آن را انکار کند پاداش آن داده خواهد شد، و از اولی برتر است، و آن کس که با شمشیر به انکار بر خیزد تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او را رستگاری را یافته و نور یقین در دلش تابیده.
حکمت ۳۷۴: مراحل امر به معروف و نهی از منکر (و همانند حکمت گذشته، سخن دیگری از امام نقل شد)
گروهی، منکر را با دست و زبان و قلب انکار می‌کنند، آنان تمامی خصلت‌های نیکو را در خود گرد آورده‌اند. گروهی دیگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، اما دست به کاری نمی‌برند، پس چنین کسی دو خصلت از خصلت‌های نیکو را گرفته و دیگری را تباه کرده است. و بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده، و با دست و زبان خویش اقدامی ندارند، پس دو خصلت را که شریف‌تر است تباه ساخته‌اند و یک خصلت را به دست آورده‌اند. و بعضی دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته‌اند که چنین کسی از آنان، مرده‌ای میان زندگان است. و تمام کارهای نیکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره‌ای بر دریای مواج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزدیک می‌کنند، و نه از مقدار روزی می‌کاهند، و از همه اینها برتر، سخن حق در پیش روی حاکمی ستمکار است.
حکمت ۳۷۵: مراحل شکست در مبارزه (از ابی جحیفه نقل شد، گفت از امیر مؤمنان شنیدم که فرمود علیهم السلام)
اولین مرحله از جهاد که در آن باز می‌مانید، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلب‌هایتان می‌باشد، پس کسی که با قلب، معروفی را ستایش نکند، و منکری را انکار نکند، قلبش واژگون گشته، بالای آن پایین، و پایین قلب او بالا قرار خواهد گرفت.
حکمت ۳۷۶: سرانجام حق و باطل حق سنگین اما گواراست، و باطل، سبک اما کشنده.
حکمت ۳۷۷: ضرورت ترسیدن از عذاب الهی بر بهترین افراد این امت از عذاب الهی ایمن مباشید زیرا که خدای بزرگ فرمود. «از کیفر خدا ایمن نیستند جز زیانکاران» و بر بدترین افراد این امت از رحمت خدا نومید مباشید زیرا که خدای بزرگ فرمود. «همانا از رحمت خدا نومید نباشند جز کافران».
حکمت ۳۷۸: آثار شوم بخل‌ورزی بخل ورزیدن کانون تمام عیب‌ها، و مهاری است که انسان را به سوی هر بدی می‌کشاند.
حکمت ۳۷۹: اقسام روزی و پرهیز از حرص زدن ای فرزند آدم روزی دو گونه است، روزیی که تو آن را جویی، و روزیی که تو را می‌جوید، که اگر به سراغش نروی به سوی تو آید. پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت منه، که بر طرف کردن اندوه هر روز از عمر تو را کافی است. اگر سال آینده در شمار عمر تو باشد همانا خدای بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد، و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آنچه کار است که هرگز جوینده‌ای در گرفتن سهم روزی تو بر تو پیشی نگیرد، و چیره شونده‌ای بر تو چیره نگردد، و آنچه برای تو مقدر گشته بی‌کم و کاست به تو خواهد رسید. (می‌گویم: (این سخن امام علیه السلام در حکمت ۲۶۷ آمده، اما چون در اینجا همان مفاهیم آشکارتر و روشن‌تر بیان گردید آن را بر اساس روشی که در آغاز کتاب تذکر دادیم آوردیم).
حکمت ۳۸۰: ضرورت یاد مرگ چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند، و چه بسیار کسانی که در آغاز شب بر او حسد می‌بردند و در پایان شب عزاداران به سوگشان نشستند.
حکمت ۳۸۱: ضرورت رازداری و کنترل زبان سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشی، و چون گفتی، تو در بند آنی، پس زبانت را نگهدار چنانکه طلا و نقره خود را نگهداری، زیرا چه بسا سخنی که نعمتی را طرد یا نعمتی را جلب کرد.
حکمت ۳۸۲: ارزش سکوت آنچه نمی‌دانی مگو، بلکه همه آنچه را که می‌دانی نیز مگو، زیرا خداوند بزرگ بر اعضاء بدنت چیزهایی را واجب کرده که از آنها در روز قیامت بر تو حجت آورد.
حکمت ۳۸۳: تلاش در اطاعت و بندگی بترس که خداوند تو را به هنگام گناهان بنگرد، و در طاعت خویش نیابد، آن گاه از زیانکاری، هر گاه نیرومند شدی توانت را در طاعت پروردگار به کار گیر، و هر گاه ناتوان گشتی، ناتوانی را در نافرمانی خدا قرار ده.
حکمت 384: راه چگونه زیستن به دنیا آرامش یافتن در حالی که ناپایداری آن مشاهده می‌گردد، از نادانی است، و کوتاهی در اعمال نیکو با وجود یقین به پاداش آن، زیانکاری است، و قبل از آزمودن اشخاص، اطمینان پیدا کردن از عجز و ناتوانی است.
حکمت ۳۸۵: دنیا شناسی از خواری دنیا نزد خدا همان بس که جز در دنیا، نافرمانی خدا نکنند، و جز با رها کردن دنیا به پاداش الهی نتوان رسید.
حکمت ۳۸۶: ضرورت استقامت جوینده چیزی یا به آن یا به برخی از آن، خواهد رسید.
حکمت ۳۸۷: شناخت خوبی‌ها و بدی‌ها خیری که در پی آن آتش باشد، خیر نخواهد بود، و شری که در پی آن بهشت است شرّ نخواهد بود، و هر نعمتی بی‌بهشت ناچیز است، و هر بلایی بی‌جهنم، عافیت است.
حکمت ۳۸۸: فقر زدایی و سلامت آگاه باشید که فقر نوعی بلا است. و سخت‌تر از تنگدستی بیماری تن و سخت‌تر از بیماری تن، بیماری قلب است، آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تن، تقوای دل است.
حکمت ۳۸۹: ضرورت عمل‌گرایی آن کس که کردارش او را به جایی نرساند، بزرگی خاندانش، او را به پیش نخواهد راند. [در نقل دیگری آمده که] آن کس که ارزش خویش را دست بدهد، بزرگی خاندانش او را سودی نخواهد رساند.
حکمت ۳۹۰: برنامه ریزی صحیح در زندگی مؤمن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند، زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار، و زمانی برای تأمین هزینه زندگی، و زمانی برای واداشتن نفس به لذت‌هایی که حلال و مایه زیبایی است. خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذت‌های حلال.
حکمت ۳۹۱: ضرورت ترک حرام و غفلت زدگی از حرام دنیا چشم پوش، تا خدا زشتی‌های آن را به تو نمایاند، و غافل مباش که لحظه‌ای از تو غفلت نشود.
حکمت ۳۹۲: راه شناخت انسان‌ها سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است.
حکمت ۳۹۳: روش برخورد با دنیا از دنیا آن مقدار که به تو می‌رسد، بردار، و از آنچه پشت کند، روی گردان، و اگر نتواند، در جستجوی دنیا نیکو تلاش کن. (و از خداوند اندازه آن در نگذر).
حکمت ۳۹۴: ارزش سخن بسا سخن که از حمله مسلحانه کارگرتر است.
حکمت ۳۹۵: ارزش قناعت هر مقدار که قناعت کنی کافی است.
حکمت ۳۹۶: راه خوب زیستن مرگ بهتر از تن به ذلت دادن و به اندک ساختن بهتر از دست نیاز به سوی مردم داشتن است. اگر به انسان نشسته در جای خویش چیزی ندهند. با حرکت و تلاش نیز نخواهند داد، روزگار دو روز است، روزی به سود تو، و روزی به زیان تو است، پس آنگاه که به سود تو است به خوشگذرانی و سرکشی روی نیاور، و آنگاه که به زیان تو است شکیبا باش.
حکمت ۳۹۷: عطر خوب چه خوب است عطر مشک، تحمل آن سبک و آسان، و بوی آن خوش و عطراگین است.
حکمت ۳۹۸: ترک غرور و یاد مرگ فخر فروشی را کنار بگذار، تکبر و خود بزرگ بینی را رها کن، به یاد مرگ باش.
حکمت ۳۹۹: حقوق متقابل پدر و فرزند همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقی است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت کند، و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد.
حکمت ۴۰۰: شناخت واقعیت‌ها و خرافات چشم زخم حقیقت دارد، استفاده از نیروهای مرموز طبیعت حقیقت دارد، سحر و جادو وجود دارد، و فال نیک راست است، و رویداد بد را بد شگون دانستن، درست نیست، بوی خوش درمان و نشاط آور، عسل درمان کننده و نشاط آور، سواری بهبودی آور، و نگاه به سبزه زار درمان کننده و نشاط آور است.
حکمت ۴۰۱: ضرورت هماهنگی با مردم هماهنگی در اخلاق و رسوم مردم، ایمن ماندن از دشمنی و کینه‌های آنان است.
حکمت ۴۰۲: ضرورت موقعیت شناسی (شخصی در حضور امام سخنی بزرگتر از شأن خود گفت، فرمود)
پر در نیاورده پرواز کردی، و در خردسالی آواز بزرگان سر دادی. (شکیر، نخستین پرهایی است که بر بال پرنده می‌روید و نرم و لطیف است و سقب، شتر خردسال است زیرا شتر بانگ در نیاورد تا بالغ شود.)
حکمت ۴۰۳: پرهیز از کارهای گوناگون کسی که به کارهای گوناگون پردازد، خوار شده، پیروز نمی‌گردد.
حکمت ۴۰۴: تفسیر لا حول و لا قوة الا باللّه (از امام معنی لا حول و لا قوة الا بالله، را پرسیدند. پاسخ داد:)
ما برابر خدا مالک چیزی نیستیم، و مالک چیزی نمی‌شویم جز آنچه او به ما بخشیده است، پس چون خدا چیزی به ما ببخشد که خود سزاوارتر است، وظایفی نیز بر عهده ما گذاشته، و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما بر داشته است.
حکمت ۴۰۵: جاهلان متظاهر به دین (چون عمّار پسر یاسر با مغیرة بن شعبه بحث می‌کرد و پاسخ او را می‌داد، امام به او فرمود)
ای عمّار مغیره را رها کن، زیرا او از دین به مقداری که او را به دنیا نزدیک کند، برگرفته، و به عمد حقائق را بر خود پوشیده داشت، تا شبهات را بهانه لغزش‌های خود قرار دهد.
حکمت ۴۰۶: اخلاق تهیدستان و توانگران چه نیکو است فروتنی توانگران برابر مستمندان، برای به دست آوردن پاداش الهی، و نیکوتر از آن خویشتنداری مستمندان برابر توانگران برای توکل به خداوند است.
حکمت ۴۰۷: ارزش عقل خدا عقل را به انسانی نداد جز آن که روزی او را با کمک عقل نجات بخشید.
حکمت ۴۰۸: سرانجام حق‌ستیزی هر کس با حق در افتاد نابود شد.
حکمت ۴۰۹: هماهنگی قلب و چشم قلب، کتاب چشم است (آنچه چشم بنگرد در قلب نشیند).
حکمت ۴۱۰: ارزش پرهیزگاری تقوا در رأس همه ارزش‌های اخلاقی است.
حکمت ۴۱۱: احترام به استاد با آن کس که تو را سخن آموختن به درشتی سخن مگو، و با کسی که راه نیکو سخن گفتن، به تو آموخت لاف بلاغت مزن.
حکمت ۴۱۲: راه خودسازی در تربیت خویش تو را بس که از آنچه بر دیگران نمی‌پسندی دوری کنی.
حکمت ۴۱۳: راه تحمل مصیبت‌ها در مصیبت‌ها یا چون آزادگان باید شکیبا بود، و یا چون ابلهان خود را به فراموشی زد.
حکمت ۴۱۴: راه تحمل مصیبت‌ها (در روایت دیگری آمد که اشعث بن قیس را در مرگ فرزندش اینگونه تسلیت داد:)
یا چون مردان بزرگوار شکیبا، و یا چون چهارپایان بی‌تفاوت باش.
حکمت ۴۱۵: دنیا شناسی (در وصف دنیای حرام) (دنیا) فریب می‌دهد، زیان می‌رساند و تند می‌گذرد. از این رو خدا دنیا را پاداش دوستان خود نپسندید، و آن را جایگاه کیفر دشمنان خود قرار نداد، و همانا مردم دنیا چون کاروانی باشند که هنوز بار انداز نکرده کاروان سالار بانگ کوچ سر دهد تا بار بندند و برانند.
حکمت ۴۱۶: روش برخورد با دنیا (به فرزندش امام مجتبی علیه السلام خطاب کرد:) چیزی از دنیای حرام برای پس از مرگت باقی مگذار، زیرا آنچه از تو می‌ماند نصیب یکی از دو تن خواهد شد، یا شخصی است که آن را در طاعت خدا به کار گیرد، پس سعادتمند می‌شود به چیزی که تو را به هلاکت افکنده است. و یا شخصی که آن را در نافرمانی خدا به کار گیرد، پس هلاک می‌شود به آنچه که تو جمع آوری کردی، پس تو در گناه او را یاری کرده‌ای، که هیچ یک از این دو نفر سزاوار آن نیستند تا بر خود مقدم داری. (این حکمت به گونه دیگری نیز نقل شده) پس از ستایش پروردگار آنچه از دنیا هم اکنون در دست تو است، پیش از تو در دست دیگران بود، و پس از تو نیز به دست دیگران خواهد رسید، و همانا تو برای دو نفر مال خواهی اندوخت، یا شخصی که اموال جمع شده تو را در طاعت خدا به کار گیرد، پس به آنچه که تو را به هلاکت افکند سعادتمند می‌شود، یا کسی است که آن را در گناه به کار اندازد، پس با اموال جمع شده تو هلاک خواهد شد، که هیچ یک از این دو نفر سزاوار نیستند تا بر خود مقدمشان بداری، و بار آنان را بر دوش کشی، پس برای گذشتگان رحمت الهی، و برای بازماندگان روزی خدا را امیدوار باش.
حکمت ۴۱۷: شرایط توبه و استغفار (شخصی در حضور امام علیه السلام بدون توجه لازم گفت: استغفر الله، امام فرمود)
مادرت بر تو بگرید، می‌دانی معنای استغفار چیست؟ استغفار درجه والا مقامان است، و دارای شش معنا است، اول- پشیمانی از آنچه گذشت، دوم- تصمیم به عدم بازگشت، سوم- پرداختن حقوق مردم، چنانکه خدا را پاک دیدار کنی که چیزی بر عهده تو نباشد، چهارم- تمام واجب‌های ضایع ساخته را به جا آوری، پنجم- گوشتی که از حرام بر اندامت روییده، با اندوه فراوان آب کنی، چنانکه پوست به استخوان چسبیده گوشت تازه بروید، ششم- رنج طاعت را به تن بچشانی چنانکه شیرینی گناه را به او چشانده بودی، پس آنگاه بگویی، استغفر الله.
حکمت ۴۱۸: ره‌آورد حلم حلم و بردباری، خویشاوندی است.
حکمت ۴۱۹: مشکلات انسان بیچاره فرزند آدم اجلش پنهان، بیماری‌هایش پوشیده، اعمالش همه نوشته شده، پشه‌ای او را آزار می‌دهد، جرعه‌ای گلو گیرش شده او را از پای در آورد، و عرق کردنی او را بد بو سازد.
حکمت ۴۲۰: راه درمان شهوت، و عفو اهانت کننده (اصحاب امام پیرامونش نشسته بودند که زنی زیبا از آنجا گذشت، حاضران دیده به آن زن دوختند. امام فرمود:)
همانا دیدگان این مردان به منظره شهوت آمیز دوخته شده و به هیجان آمده‌اند، هر گاه کسی از شما با نگاه به زنی به شگفتی آید، با همسرش بیامیزد که او نیز زنی چون زن وی باشد. (مردی از خوارج گفت: خدا این کافر را بکشد چقدر فقه می‌داند؟ مردم برای کشتن او برخاستند، امام فرمود) آرام باشید، دشنام را با دشنام باید پاسخ داد یا بخشیدن از گناه.
حکمت ۴۲۱: ره‌آورد عقل عقل تو را کفایت کند که راه گمراهی را از رستگاری نشانت دهد.
حکمت ۴۲۲: ارزش نیکوکاری کار نیک به جا آورید، و آن را هر مقدار که باشد کوچک نشمارید، زیرا کوچک آن بزرگ، و اندک آن فراوان است، و کسی از شما نگوید که: دیگری در انجام کار نیک از من سزاوارتر است گر چه سوگند به خدا که چنین است: خوب و بد را طرفدارانی است که هر گاه هر کدام از آن دو را واگذارید، انجامشان خواهند داد.
حکمت ۴۲۳: ره‌آورد خودسازی کسی که نهان خود را اصلاح کند، خدا آشکار او را نیکو گرداند، و کسی که برای دین خود کار کند، خدا دنیای او را کفایت فرماید، و کسی که میان خود و خدا را نیکو گرداند، خدا میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد.
حکمت ۴۲۴: ارزش عقل و بردباری بردباری پرده‌ای است پوشاننده، و عقل شمشیری است برّان، پس کمبودهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان، و هوای نفس خود را با شمشیر عقل بکش.
حکمت ۴۲۵: مسؤولیت توانگران خدا را بندگی است که برای سود رساندن به دیگران، نعمت‌های خاصی به آنان بخشیده، تا آنگاه که دست بخشنده دارند نعمت‌ها را در دستشان باقی می‌گذارد، و هر گاه از بخشش دریغ کنند، نعمت‌ها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد.
حکمت ۴۲۶: دو چیز ناپایدار سزاوار نیست که بنده خدا به دو خصلت اعتماد کنند: تندرستی، و توانگری، زیرا در تندرستی ناگاه او را بیمار بینی، و در توانگری ناگاه او را تهیدست.
حکمت ۴۲۷: جایگاه شکوه کردن کسی که از نیاز خود نزد مؤمنی شکایت کند، گویی به پیشگاه خدا شکایت برده است، و کسی که از نیازمندی خود نزد کافری شکوه کند، گویی از خدا شکوه کرده است.
حکمت ۴۲۸: شناخت روز عید (در یکی از روزهای عید) این عید کسی است که خدا روزه‌اش را پذیرفته، و نماز او را ستوده است، و هر روز که خدا را نافرمانی نکنند، آن روز عید است.
حکمت ۴۲۹: اندوه سرمایه‌داران بزرگ‌ترین حسرت‌ها در روز قیامت، حسرت خوردن مردی است که مالی را به گناه گرد آورد، و آن را شخصی به ارث برد که در اطاعت خدای سبحان، بخشش کرد، و با آن وارد بهشت شد، و گرد آورنده اولی وارد جهنم گردید.
حکمت ۴۳۰: اندوه زراندوزی اعتقادی، همانا زیانکارترین مردم در معاملات، و نومیدترین مردم در تلاش، مردی است که تن در گردآوری مال خسته دارد، اما تقدیرها با خواست او هماهنگ نباشد، پس با حسرت از دنیا رود، و با بار گناه به آخرت روی آورد.
حکمت ۴۳۱: اقسام روزی روزی بر دو قسم است: آن که تو را می‌خواهد، و آن که تو او را می‌جویی. کسی که دنیا را خواهد، مگر نیز او را می‌طلبد تا از دنیا بیرونش کند، و کسی که آخرت خواهد، دنیا او را می‌طلبد تا روزی او را به تمام پردازد.
حکمت ۴۳۲: ویژگی‌های دوستان خدا دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند آنگاه که مردم به ظاهر آن چشم دوختند، و سر گرم آینده دنیا شدند آنگاه که مردم به امور زودگذر دنیا پرداختند. پس هواهای نفسانی که آنان را از پای در می‌آورد، کشتند، و آنچه که آنان را به زودی ترک می‌کرد، ترک گفتند، و بهره‌مندی دنیا پرستان را از دنیا، خوار شمردند، و دست یابی آنان را به دنیا زودگذر دانستند. با آنچه مردم آشتی کردند، دشمنی ورزیدند، و با آنچه دنیا پرستان دشمن شدند آشتی کردند، قرآن به وسیله آنان شناخته می‌شود، و آنان به کتاب خدا آگاهند، قرآن به وسیله آنان پا برجاست و آنان به کتاب خدا استوارند، به بالاتر از آنچه امیدوارند چشم نمی‌دوزند، و غیر از آنچه که از آن می‌ترسند هراس ندارند.
حکمت ۴۳۳: ضرورت توجه به فناپذیری لذت‌ها پایان لذت‌ها، و بر جای ماندن تلخی‌ها را به یاد آورید.
حکمت ۴۳۴: آزمودن انسان‌ها (مردم را بیازمای، تا دشمن گردی.)
(می‌گویم: (بعضی این حکمت را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل کردند، و نقل ثعلب از این اعرابی را تأیید می‌کند که این کلام از علی علیه السلام است، اعرابی از مأمون نقل کرد. اگر علی علیه السلام نگفته بود «بیازمای تا دشمن گردی» من می‌گفتم که «دشمن دار تا بیازمایی».)
حکمت ۴۳۵: ارزش‌های والای اخلاقی (خدا در شکرگزاری را بر بنده‌ای نمی‌گشاید که در فزونی نعمت‌ها را بر او ببندد، و در دعا را بر روی او باز نمی‌کند که در اجابت کردن را نگشاید، و در توبه کردن را باز نگذاشته که در آمرزش را بسته نگهدارد.)
حکمت ۴۳۶: راه شناخت بزرگواران شایسته‌ترین مردم به بزرگواری آن که بزرگواران را با او بسنجند.
حکمت ۴۳۷: شناخت عدل و بخشش (از امام پرسیدند عدل یا بخشش، کدام یک برتر است، فرمود:)
عدالت: هر چیزی را در جای خود می‌نهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می‌سازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است، پس عدالت شریف‌تر و برتر است.
حکمت ۴۳۸: جهل و دشمنی مردم دشمن آنند که نمی‌دانند.
حکمت ۴۳۹: تعریف زهد و پارسایی زهد بین دو کلمه از قرآن است، که خدای سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشید» کسی که بر گذشته افسوس نخورد، و به آینده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعایت کرده است.
حکمت ۴۴۰: نقش خواب دیدن‌ها در زندگی خواب دیدن‌ها چه بسا تصمیم‌های روز را نقش بر آب کرده است.
حکمت ۴۴۱: تجربه کاری و شناخت مدیران فرمانروایی، میدان مسابقه مردان است.
حکمت ۴۴۲: راه انتخاب شهرها برای زندگی هیچ شهری برای تو از شهر دیگر بهتر نیست، بهترین شهرها آن است که پذیرای تو باشد.
حکمت ۴۴۳: ویژگی‌های مالک اشتر (وقتی خبر شهادت مالک اشتر که رحمت خدا بر او باد، به امام رسید فرمود)
مالک چه مالکی به خدا اگر کوه بود، کوهی که در سرفرازی یگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگی سخت و محکم بود، که هیچ رونده‌ای به اوج قله او نمی‌رسید، و هیچ برنده‌ای بر فراز آن پرواز نمی‌کرد. (فند: کوهی است از دیگر کوه‌ها ممتاز و جدا افتاده باشد).
حکمت ۴۴۴: ارزش تداوم کار چیز اندک که با اشتیاق تداوم یابد، بهتر از فراوانی است که رنج آور باشد.
حکمت ۴۴۵: انسان شناسی اگر در کسی خصلتی شگفت دیدید، همانند آن را نیز انتظار کشید.
حکمت ۴۴۶: ضرورت پرداخت دیون مردم (امام به پدر فرزدق، غالب بن صعصعه فرمود) شتران فراوانت چه شده‌اند؟ (پاسخ داد، ای امیر مؤمنان، پرداخت حقوق آنها را پراکنده ساخت. امام فرمود) این بهترین راه مصرف آن بود.
حکمت ۴۴۷: ضرورت فقه در تجارت کسی که بدون آموزش فقه اسلامی تجارت کند، به رباخواری آلوده شود.
حکمت ۴۴۸: راه برخورد با مصیبت‌ها کسی که مصیبت‌های کوچک را بزرگ شمارد خدا او را به مصیبت‌های بزرگ مبتلا خواهد کرد.
حکمت ۴۴۹: راه مبارزه با هواپرستی کسی که خود را گرامی دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.
حکمت ۴۵۰: پرهیز از شوخی کردن هیچ کس شوخی بیجا نکند جز آن که مقداری از عقل خویش را از دست بدهد.
حکمت ۴۵۱: روش برخورد با مردم دوری تو از آن کس که خواهان تو است نشانه کمبود بهره تو در دوستی است، و گرایش تو به آن کس که تو را نخواهد، سبب خواری تو است.
حکمت ۴۵۲: معیار شناخت فقر و غنا اعتقادی، فقر و بی‌نیازی ما پس از عرضه شدن بر خدا آشکار خواهد شد.
حکمت ۴۵۳: علل انحراف زبیر زبیر همواره با ما بود تا آن که فرزند نامبارکش عبد اللَّه، پا به جوانی گذاشت.
حکمت ۴۵۴: راه غرور زدایی فرزند آدم را با فخر فروشی چه کار او که در آغاز نطفه‌ای گندیده، و در پایان مرداری بد بو است، نه می‌تواند روزی خویشتن را فراهم کند، و نه مرگ را از خود دور نماید.
حکمت ۴۵۵: راه شناخت بزرگترین شاعر (از امام پرسید بزرگترین شاعر عرب کیست؟ فرمود:) شاعران در یک وادی روشنی نتاخته‌اند تا پایان کار معلوم شود، و اگر ناچار باید داوری کرد، پس پادشاه گمراهان، بزرگترین شاعر است.
حکمت ۴۵۶: بهای جان آدمی آیا آزاد مردی نیست که این لقمه جویده حرام دنیا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهایی برای جان شما جز بهشت نیست، پس به کمتر از آن نفروشید.
حکمت ۴۵۷: تشنگان مال و علم دو گرسنه هرگز سیر نشوند: جوینده علم و جوینده مال.
حکمت ۴۵۸: نشانه‌های ایمان نشانه ایمان آن است که راست بگویی، آنگاه که تو را زیان رساند، و دروغ نگویی که تو را سود رساند و آن که بیش از مقدار عمل سخن نگویی، و چون از دیگران سخن گویی از خدا بترسی.
حکمت ۴۵۹: شناخت جایگاه جبر و اختیار تقدیر الهی چنان بر محاسبات ما چیره شود که تدبیر، سبب آفت زدگی باشد. (می‌گویم: «مفهوم این حکمت در حکمت ۱۶ با عبارت دیگری نقل شد»).
حکمت ۴۶۰: ارزش صبر و تحمل (بردباری و درنگ هم آهنگند و نتیجه آن بلند همتی است.)
حکمت ۴۶۱: غیبت نشانه ناتوانی (غیبت کردن تلاش ناتوان است.)
حکمت ۴۶۲: پرهیز از غرور زدگی در ستایش چه بسا کسانی که با ستایش دیگران فریب خوردند.
حکمت ۴۶۳: دنیا برای آخرت است دنیا برای رسیدن به آخرت آفریده شد، نه برای رسیدن به خود.
حکمت ۴۶۴: سرانجام دردناک بنی امیه بنی امیه راه ملتی است که در آن می‌تازند، پس آنگاه که میانشان اختلاف افتد کفتارها بر آنان دهان گشایند و بر آنان پیروز شوند. (می‌گویم: «مرود» بر وزن «منبر» از ماده «ارواد» به معنای مهلت است و این از فصیح‌ترین و زیباترین کلام است، گویی امام علیه السلام مهلت کوتاه بنی امیه در حکومت را به میدان مسابقه تشبیه کرده که مسابقه دهندگان به ترتیب در یک مسیر مشخص به سوی یک هدف به پیش می‌روند و آنگاه که به هدف رسیدند نظم آنها درهم شکسته می‌شود).
حکمت ۴۶۵: ارزش‌های والای انصار (در ستایش انصار فرمود) به خدا سوگند آنها اسلام را پروراندند، چونان مادری که فرزندش را بپروراند، با توانگری، با دست‌های بخشنده، و زبان‌های برنده و گویا.
حکمت ۴۶۶: دقت در مشاهدات چشم، بند ظرف حوادث است. (می‌گویم: «این کلام امام علیه السلام از استعاره‌های شگفت است، که نشستنگاه را به مشک، و چشم را به سربند آن تشبیه کرد، و آنگاه که بند گشوده شود آنچه در مشک است بیرون ریزد. مشهور است که این سخن از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، ولی عده‌ای آن را از امیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده‌اند، این حکمت را «مبرّد» در کتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده، و ما آن را در کتاب خود که «مجازات آثار نبوی» نام دارد آورده‌ایم).
حکمت ۴۶۷: وصف یکی از رهبران الهی بر آنان فرمانروایی حاکم شد، که کارها را به پاداشت، و استقامت ورزید، تا دین استوار شد.
حکمت ۴۶۸: مسؤولیت سرمایه‌داری مردم را روزگاری دشوار در پیش است که توانگر اموال خود را سخت نگهدارد، در صورتی که به بخل ورزی فرمان داده نشد. خدای سبحان فرمود: «بخشش میان خود را فراموش نکنید» بدان در آن روزگار، بلند مقام، و نیکان خوار گردند، و با درماندگان به ناچاری خرید و فروش می‌کنند در حالی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از معامله با درماندگان نهی فرموده.
حکمت ۴۶۹: پرهیز از افراط و تفریط نسبت به امام علیه السلام دو کس نسبت به من هلاک می‌گردند، دوستی که زیاده روی کند، و دروغ پردازی که به راستی سخن نگوید. (این کلام مانند سخن دیگری است که فرمود) دو تن نسبت به من هلاک گردند، دوستی که از حد گذراند، و دشمنی که بیهوده سخن گوید.
حکمت ۴۷۰: تعریف توحید و عدل (از امام نسبت به توحید و عدل پرسیدند فرمود) توحید آن است که خدا را در وهم نیاری، و عدل آن است که او را متهم نسازی.
حکمت ۴۷۱: شناخت جایگاه سخن و سکوت در آنجا که باید سخن گفت، خاموشی سودی ندارد، و آنجا که باید خاموش ماند سخن گفتن خیری نخواهد داشت.
حکمت ۴۷۲: دعای باران (در دعا به هنگام طلب باران فرمود) خدایا ما را با ابرهای رام سیراب کن، نه ابرهای سرکش. (این کلمات از فصیح‌ترین و شگفتی‌آورترین کلمات ادیبانه است که ابرهای سرکش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبیه کرد که بار از پشت می‌افکنند و سواری نمی‌دهند، و ابرهای رام را به شتران رام تشبیه کرد که به راحتی شیر داده، و سواری می‌دهند).
حکمت ۴۷۳: ارزش رنگ کردن و آرایش (به امام گفتند چه می‌شد موی خود را رنگ می‌کردی؟ فرمود) رنگ کردن مو، آرایش است، اما ما، در عزای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به سر می‌بریم.
حکمت ۴۷۴: ارزش عفت و پاکدامنی پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی‌گردد، همانا عفیف پاکدامن، فرشته‌ای از فرشته‌هاست.
حکمت ۴۷۵: ارزش قناعت قناعت مالی است که پایان نمی‌پذیرد. (برخی این حکمت را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل کرده‌اند).
حکمت ۴۷۶: راه کشور داری چون زیاد بن ابیه را به جای عبد اللَّه بن عباس، به فارس و شهرهای پیرامون آن حکومت داد، او را در دستور العمل طولانی از گرفتن مالیات تا به هنگام نهی فرمود) عدالت را بگستران، و از ستمکاری پرهیز کن، که ستم رعیت را به آوارگی کشاند، و بیدادگری به مبارزه و شمشیر می‌انجامد.
حکمت ۴۷۷: بزرگترین گناه سخت‌ترین گناهان، گناهی است که گناهکار آن را سبک شمارد.
حکمت ۴۷۸: مسؤولیت آگاهان خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بیاموزند، تا آن که از دانایان عهد گرفت که آموزش دهند.
حکمت ۴۷۹: بدترین دوست بدترین دوست آن که برای او به رنج و زحمت افتی. (می‌گویم: (تکلف و تکلیف با مشکلات و به زحمت افتادن است، پس دوستی که انسان را دچار مشکلات می‌کند مایه شر است پس او از بدترین دوستان بشمار می‌آید).
حکمت ۴۸۰: آفت دوستی وقتی مؤمن برادرش را به خشم آورد، به یقین از او جدا شده است. (می‌گویم: (حشمه و احشمه، یعنی او را به خشم آورد، برخی گفته‌اند، یعنی او را شرمنده ساخت و احتشم به معنای فراهم آوردن چنین حالتی است که زمینه جدایی را پدید می‌آورد).